رز سانگ

| صفحه 39 از 48 | رز سانگ

رز سانگ | دانلود آهنگ جدید در ستاد ساماندهی ثبت شده و تمامی فعالیت ها مطابق با قوانین جمهوری اسلامی است.
شنبه 15 اردیبهشت 1403
دانلود آهنگ چارتار به نام در حسرت ماه
دانلود آهنگ چارتار به نام در حسرت ماه
دانلود آهنگ چارتار به نام دریا کجاست
دانلود آهنگ چارتار به نام دریا کجاست
دانلود آهنگ جواد سنگونی به نام امام
دانلود آهنگ جواد سنگونی به نام امام
دانلود ورژن پیانو آهنگ یوسف زمانی به نام پریزاد
دانلود ورژن پیانو آهنگ یوسف زمانی به نام پریزاد
دانلود آلبوم جدید سیروان خسروی بنام مونولوگ
سیروان خسروی - مونولوگ

عکس کیک تولد پسرانه

دسته بندی : موزیک های مختلف تاریخ : جمعه 29 ژوئن 2018

عکس کیک تولد پسرانه

 

عکس کیک تولد پسرانه

 

عکس کیک تولد پسرانه

عکس کیک تولد پسرانه

عکس کیک تولد پسرانه

 

عکس کیک تولد پسرانه

منبع:

عکس کیک تولد پسرانه

عکس کیک تولد پسرانه

 

1,264 بار مشاهده

دانلود آهنگ جدید حامد پهلان بنام “ پهلانیا ” با لینک مستقیم

Download New Music Hamed Pahlan – Pahlania

موزیک جدید و بسیار زیبای حامد پهلان بنام پهلانیا با بالاترین کیفیت در رز سانگ

” برای دانلود آهنگ های حامد پهلان <— کلیک کنید “

دانلود آهنگ جدید حامد پهلان بنام پهلانیا

873 بار مشاهده

دانلود آهنگ جدید حبیب بنام “ یاد گریه هات ” با لینک مستقیم

Download New Music Habib – Yade Geryehat

موزیک جدید و بسیار زیبای حبیب بنام یاد گریه هات با بالاترین کیفیت در رز سانگ

” برای دانلود آهنگ های حبیب <— کلیک کنید “

دانلود آهنگ جدید حبیب بنام یاد گریه هات

606 بار مشاهده

دانلود آهنگ جدید Tory Lanez و Rich The Kid بنام “ Talk To Me ” با لینک مستقیم

Download New Music Tory Lanez – Talk To Me (Ft Rich The Kid)

موزیک جدید و بسیار زیبای Tory Lanez و Rich The Kid بنام Talk To Me با بالاترین کیفیت در رز سانگ

” برای دانلود آهنگ های Tory Lanez و Rich The Kid <— کلیک کنید “

دانلود آهنگ جدید Tory Lanez و Rich The Kid بنام Talk To Me

3,151 بار مشاهده

دانلود آهنگ جدید پویا بیاتی بنام “ بعد از تو ” با لینک مستقیم

Download New Music Pouya Bayati – Bad Az To

موزیک جدید و بسیار زیبای پویا بیاتی بنام بعد از تو با بالاترین کیفیت در رز سانگ

” برای دانلود آهنگ های پویا بیاتی <— کلیک کنید “

دانلود آهنگ جدید پویا بیاتی بنام بعد از تو

604 بار مشاهده

دانلود آهنگ جدید امو بند بنام “ تا اومدی ” با لینک مستقیم

Download New Music EMO Band – Ta Umadi

موزیک جدید و بسیار زیبای امو بند بنام تا اومدی با بالاترین کیفیت در رز سانگ

” برای دانلود آهنگ های امو بند <— کلیک کنید “

دانلود آهنگ جدید امو بند بنام تا اومدی

633 بار مشاهده

اسم اصیل ایرانی دختر

دسته بندی : موزیک های مختلف تاریخ : پنج‌شنبه 28 ژوئن 2018

فهرستی از اسامی دخترایرانی

 

اسم اصیل ایرانی دختر

نام های اصیل ایرانی با معنی (الف)

اختر : ستاره، شهاب
ارغوان : نام گلی است
ارمغان : پیشکشی، هدیه
ارنواز : نیکو سخن و خوش گفتار. نام یکی از خواهران جمشید
اروس : سپید، درخشان و زیبا
اشااونی : زن پاک و راست
اشوچهر : از نام های برگزیده
اشودخت : از نام های برگزیده
اشوروی : از نام های برگزیده
اشوزاد : از نام های برگزیده
اشومهر : از نام های برگزیده
افروز : روشن، روشن کننده
افسانه : داستان، خاطره و یادمان
افسر : بالا و سرور
افسون : از نام های برگزیده
افشان : از نام های برگزیده
اَمُرداد : کمال و رسایی جاودانی
انارام : روشنایی بی فروغ و بی پایان
انگبین : عسل، شهد
انوش : جاویدان
انوشک : انوشه، جاودان
انوشه : بی‌مرگ و جاودان
انیران : روشنایی بی پایان
اَهونَوَر : نگهبان تن
ایران : آزادگان و سرزمین آزادی
ایرانبانو : بانوی ایرانی
ایراندخت : دختر ایران
ایشتار : ستاره باران و آب، تشتر(تیر)
نام های اصیل ایرانی با معنی (آ)

آباندخت : نام زن داریوش سوم
آبگینه : شیشه، بلور
آپامه : خوشرنگ و آب؛ دختر اردشیر دوم هخامنشی
آتری : آذر
آتشگون : سرخ فام، سرخ رنگ
آتوسا : نام دختر کورش، زن داریوش
آدخت : خجسته و نیکو
آذر : آتش، فروغ، روشنایی
آذربانو : بانوی آتش‌گون
آذرچهر : همانند روشنایی
آذرگون : گل همیشه بهار و نام دختری در ویس و رامین
آراسته : با نظم و ترتیب
آرام : قرار، سکون
آرام دخت : از نام‌های برگزیده
آرام دل : از نام‌های برگزیده
آرامش : آرمیدن
آرمیتا : آرمان، عشق پاک
آرمیتی : فروتنی و پاکی و محبت
آرمیدخت : از نام‌های برگزیده
آزادچهر : آزاده نژاد
آزاده : نام مادر گشتاسب
آزیتا : از نام‌های برگزیده
آژند : نام گلی است
آشتی : مهر و دوستی، یکرنگی
آشنا : یار، دوست
آشوب : شور، انقلاب
آشیان : لانه و کاشانه
آفتاب : گرمی، روشنایی
آفرین : درود و سپاس
آلاله : نام گلی است
آمی‌تیس : نام دختر آستیاک، پادشاه ماد، نام زن کورش
آناهیتا : بانوی پاک و بیگناه، پاکبانو
آندیا : نام زن اردشیر ساسانی
آنیتا : آناهیتا، ازبین برنده ناپاکی و پلیدی
آهنگ : قصد، سرود و نغمه
آوا : آواز، آهنگ
آوازه : شهرت و نام آوری
آویشن : گیاهی خوشبو
نام های اصیل ایرانی با معنی (ب)

باستیان : بردبار، شکیبا
بانو : خانم، کلمه احترام درباره بانوان
برسومه : برسم، شاخه‌های گیاه
برومند : خوش قامت، نام مادر بابک خرمدین
بنفشه : نام گلی است
به آفرید : آفریده بهتر، نام دختر کی گشتاسب
به نگار : خوب چهره، نیکو صورت
به‌آفرین : نیک آفریده شده
بهار : نخستین فصل سال
بهاره : از آن بهار
بهدخت : نیک ترین دوشیزه
بهرخ : نیک چهره
بهرو : نیکو چهره
بهشت : پردیس، بهترین
بهگل : نیکوترین گل
بهناز : نیکوترین کرشمه
بهنوش : نیکوترین نوشیدنی
بهین : بهترین، نیکوترین
بوته : گیاه، ساقه جوان
بوستان : باغ پر گل
بی تا : یکتا، بی‌مانند
بینا : روشن، دل آگاه
نام های اصیل ایرانی با معنی (پ)

پاداش : هدیه و پاداش
پارمیدا : از نام های برگزیده
پارمیس : نام دختر بردیا پسر کورش بزرگ
پارند : نیک بختی و فرارونی؛ نگهبان گنج و خواسته
پاک سیما : از نام‌های برگزیده
پاکبانو : آناهیتا، بانوی پاک
پاکچهر : خوش صورت
پاکدل : پاکیزه دل، دلپاک، خوش قلب
پاکرخ : پاکیزه روی، زیبا روی
پاکروی : پاکیزه روی، زیبا روی
پاکفر : باشکوه پاک
پاکناز : دارای ناز خوش
پاکیزه : بدون آلودگی، پاک
پانته‌آ : پایدار، نگهبان نیرومند، نام همسر آبرداتاس که در زمان کوروش، پادشاه شوش بود
پرتو : فروغ، روشنایی
پرخیده : سخن سربسته،‌از لغات اساطیری
پردیس : باغ بهشت
پرند : پارچه ابریشمی
پرنیان : حریر، دیبا
پروانه : حشره ای زیبا، فرمان، گوشه‌ای در موسیقی
پروین : نام ستاره‌ای
پری : زن زیبا
پری بانو : از نام های برگزیده
پری سیما : زیبا روی
پریچهر : پری رخسار، خوشگل، زیبا روی
پریدخت : دختر پری چهره و زیبارو
پریرخ : پری رو، پری رخسار، خوبروی
پریروی : خوشگل، زیبا رو
پریزاد : فرزند پری، فرزند زیبا
پریسا : مانند پری
پریسان : مانند پری
پریفام : زیبا چهره
پریگون : مانند پری
پریماه : زیبا چون ماه و پری
پریناز : دارای ناز و کرشمه‌ای چون پری
پریوش : پری مانند
پگاه : سحر، بامداد
پوپک : پرنده‌ای است، هدهد
پودینه : پونه
پوران : سرخ، گلگون؛ نام یکی از دختران خسرو پرویز شاه ساسانی
پوروچیستا : نام کوچکترین دختر زرتشت، پر بینش
پونه : بوته و گلی خوشبو
پیراسته : با نظم، با آرایش
پیرایه : آراسته، آرایش
پیروزه : فیروزه،‌ از سنگ‌های قیمتی
نام های اصیل ایرانی با معنی (ت)

تابان : نورانی، فروغمند
تابانروی : دارای روی درخشان
تابانمهر : خورشید تابان
تابش : نورافشان
تابناک : پرتو، نورانی
تابنده : تابیدن
تازه : جدید، پرتراوت، لطیف
تاژ : لطیف و نازک
تخشک : خوبرو و زیبا
تذرو : قرقاول
ترانه : تر و تازه، لطیف، قطعه آوازی
ترگل : گل تازه
تُرنج : بالنگ، طرحی مرکّب از طرح‌های اسلیمی که معمولًا در وسط نقش قالی، تذهیب، و مانند آنها به کار می‌رود.
ترنگ : آواز تارهای ساز، صدای زه کمان هنگام تیرانداختن، قرقاول، خوش و زیبا
تَرَنُم : آواز خوش
تریتی : نام دختر میانه زرتشت
تشتر : نام ستاره تیر. نگهبان باران
تکاو : نام یکی از آهنگ های نامی باربد، زمین آبکند
تمیس : گیاهی بالا رونده، الهه ٔ عدالت در اساطیر یونان
تناز : نام مادر لهراسب، دختر آرش،‌ نازنین
تنبور : نوعی ساز، دنبره
تندیس : پیکره، تصویر
تهمینه : زن رستم و مادر سهراب، نیرومند قوی
توران : از نام‌های برگزیده، سرزمین تورانیان
تورانبانو : ملکه سرزمین توران
توراندخت : دختر سرزمین توران
تِیتَک : از نام‌های زرتشتیان، شبکیه چشم به زبان پهلوی
تیهو : پرنده‌ای خوش رنگ
نام های اصیل ایرانی با معنی (ث)
نام های اصیل ایرانی با معنی (ج)

جانا : ای جان، ای عزیز
جان پرور : آنچه باعث تیمار جان شود
جانانه : دوست داشتنی
جهاندخت : دختر شهره در عالم
جوانه : جوان، جوانی، روی
جویبار : کنار جوی آب

نام های اصیل ایرانی با معنی (چ)

چام : ناز و عشوه
چشمه : آب طبیعی از کوه
چکاو : نام پرنده‌ای خوش آواز
چکاوک : نام پرنده‌ای خوش آواز، آهنگی از موسیقی ایرانی
چَمان : خرامان
چهرزاد : اصیل، لقب هما دختر بهمن در شاهنامه
چیترا : نژاد، الهه مهتاب
چیستا : دانش و دانایی؛ نام جوانترین دختر زرتشت، ایزد دانش

نام های اصیل ایرانی با معنی (ح)
نام های اصیل ایرانی با معنی (خ)

خاور : جای خورشید یا سرزدن خورشید
خجسته : شادباش، مبارک
خجیر : زیبا روی و پسندیده
خرامان : با ناز و وقار راه رفتن
خرم چهر : دارای چهره با طراوت
خرمدل : خوشدل، خوشحال، شادمان
خندان : خندیدن، با لبخند
خوب چهر : از نام‌های برگزیده
خوبرخ : خوب چهره
خوبروی :زیبا و خوب چهره
خوردخت : دختر آفتاب
خورزاد : زاده خورشید
خورشاد : خورشید شاد
خورشید : هور، هورشید، آفتاب
خورشید چهر : دارای چهره تابان
خُوروَش : همانند خورشید
خوشبوی : دارای بوی خوش
خوشچهر : نیکو روی
خوشخو : نیک رفتار، با صفا
خوشدل : شاد، شادمان، خوشنود، خوشحال
خوشروی : خوشرو، خوش صورت، خوشگل
خوشگو : خوش سخن
خوشنوا : خوش آواز، خوش آهنگ
خوشه : چند دانه که در کنار هم آویزان باشند
نام های اصیل ایرانی با معنی (د)

دراج : نام پرنده‌ای است، بدرجات بالا رونده
دُرافشان : روشن، تابان، شیرین سخن
درخشان : درخشنده، روشنایی دهنده
دُردانه : دانه در، مروارید بزرگ
درسا : مانند مروارید،‌ ارزشمند
دِرمنَه : گیاهی خوشبو
دُرنا : نام پرنده‌ای است
درناز: زیبا رو و گران بها
دریا : توده‌ی بسیار بزرگی از آب، در تصوف ذات حق
دل آرا : مایه نشاط و خرمی
دل آسا : موجب تسکین و آسایش دل
دل آرام : آرامش دهنده دل
دل افروز : روشن کننده دل
دل انگیز : نشاط آور
دلاویز : دلپسند، مرغوب، دلخواه
دلبر : یار و معشوق
دلپذیر : دلخواه، پسندیده
دلپسند : پسندیده، مرغوب
دلجو : نوازش کننده
دلخوش : خوشدل، خوشحال ،شادمان
دلدار : دلبر، معشوق، دلیر، دلاور، شجاع
دلشاد : خوشحال، شادمان
دلکش : دلربا، دلپذیر، دلفریب
دلگرم : خشنود، امیدوار
دلنواز : دلارام، دلجو، دلپذیر
دمساز : همدم، همراز، هم صحبت
دنبره : نوعی ساز، تنبور
دنیا : گیتی، جهان
دیبا : نوعی پارچه ابریشمی
دیبارخ : دارای چهره ابریشمی
دینا : داور، داوری، دین
دیناز : خالق زیبایی
نام های اصیل ایرانی با معنی (ذ)
نام های اصیل ایرانی با معنی (ر)

رادنوش : (پسرانه و دخترانه) مرکب از راد (جوانمرد، بخشنده) + نوش (نیوشنده)
راددخت: دختر بخشنده یا خردمند
رام افزون : شادی افزون، آرامش بخش
رام دخت : دختر آرام
رامش : خوشی، نغمه
رامک : رام و آرام، آرامش دهنده
رایکا : پسندیده و دوست داشتنی
رایومند : دارنده فروغ و شکوه
رخسار : روی، چهره، صورت، سیما
رخشا : رخشان، درخشان
رخشانه : رخشان و درخشنده
رخشنده : درخشان، نورانی
ردیمه : نام زن کمبوجیه و دختر هوتن
رسا : بالغ، بلند
رَسابانو : بانوی برگزیده و بلند بالا
رَسادخت : دختر برگزیده و بلند بالا
رُکسانا : نام دختر داریوش سوم هخامنشی
رودابه : فرزند تابان و مادر رستم دستان
روژین : منسوب به روز، تابناک و درخشنده؛ زیبا
روشنک : روشن، دختر دارا
روناک : روشنایی، تابناک
رُونیا: آن که چهره‌اش مثل نیاکان است؛ اصیل
نام های اصیل ایرانی با معنی (ز)

زرافشان : افشاننده سیم و زر
زراندام : خوش اندام،‌ زیبا
زربانو : نام دختر رستم و خواهر بانو گشتاسب،‌بانویی که چون زر می‌درخشد
زرتاج : زرین تاج
زرشام : نام دختری از خاندان جمشید
زرگیس : گیسو طلا،‌ زرین گیس
زرگیسو : زرین گیس،‌دارای مویی چون زر
زرمان : زرمانند و بسیار زیبا
زرنگار : منقش به زر، طلاکوب
زری : منسوب به زر، زر دار
زرین : طلایی
زرین بانو : بانوی طلایی، درخشان
زرین چهر : دارای چهره ای ارزشمند و درخشان
زُمرد : گوهر، از سنگ‌های قیمتی
زیبا : خوبروی، خوش چهره
زیبا دخت : دختر خوبروی و زیبا
زیباچهر : خوش رو
زیبارخ : خوش رو و خوش چهره
زیباروی : خوش چهره
زیبنده : شایسته، سزاوار
زیور : آرایش، پیرایه
نام های اصیل ایرانی با معنی (ژ)

ژاله : شبنم
ژامک : از نامهای باستانی، آینه
ژرفا : عمیق
ژیان دخت : دختر شجاع و خشمناک
نام های اصیل ایرانی با معنی (س)

ساتین: محبوب و دوست داشتنی
سارنیا : بانوی بی ریا، پاک
سانیا: سایه روشنِ جنگل
ساویس : با ارزش، گرانمایه
سایه : تاریکی نسبی در مقابل روشنی، پناه
سپیتا : سفیدترین و پاکترین
سپیته : سپید و درخشان
سپیده : آغاز بامداد
ستاره : اختر،کوکب
ستی : بانو، خانم، کلمه احترام
سداب : نام گیاهی است
سرور : شادمانی
سَروَر : رییس، پیشوا
سمن : نام گلی است، یاسمین
سمن چهر : دارای چهره‌ی سفید و لطیف
سمن رخ : دارای چهره‌ی سفید و لطیف
سمن روی : دارای چهره‌ی سفید و لطیف
سمن ناز : زیباروی دارای ناز و کرشمه، نام دختر کورنگ
سمنبر : لطیف، سفید و خوشبو
سمنزار : بوستان یاسمن
سنبل : نام گلی است
سهی : راست و بلند، نام زن ایرج
سودابه : دارنده‌ی آب روشنی بخش، نام زن کیکاووس
سوزان : دارای حرارت، سرشار از اشتیاق، نام زن رامشگر تورانی
سوسن : نام گلی خوشبو
سوگند : قسم، استواری بر پیوند
سیما : روی، چهره، صورت
سیمبر : دارنده اندام سفید
سیمروی : سپیدروی
سیمگون : نقره فام
سیمین : نقره فام، سفید
سیمین چهر : سپیدروی
سیمین دخت : دختر سپید و نقره فام، درخشنده
سیمین رخ : سپیدروی
سیندخت : نام دختر مهراب، پادشاه کابل
نام های اصیل ایرانی با معنی (ش)

شاد آفرید : آفریده شاد
شاداب : تر و تازه، خرم، نام سخنوری بوده است
شادبانو : بانوی شاد
شادپری : پری شاد
شاددل : خوش طبع و خوشحال
شادروز : نیک روز، خوشبخت
شادروی : داره چهره شاد
شادکام : شادمان، کامران، کامروا
شادمان : خوش، مسرور
شادی : سرور و شادمانی، خوشی
شادی آور : نشاط آفرین
شادی افزا : افزاینده شادی و نشاط
شاهدخت : دختر شاه، شاهزاده خانم
شاهرو : دارای چهره‌ای چون شاهزادگان، زیبا
شایسته : با ارزش، سزاوار
شب بو : نام گلی است
شبنم : ژاله
شراره : جرقه، ریزش آتش
شکربانو : بانوی شیرین
شکرناز : دارای ناز و غمزه دلپذیر
شکفته : شکوفا، خندان، تازه
شکوفه : گل‌های رنگارنگ میوه
شکوه : بلندجایگاه، با عظمت
شگون : خجستگی، با شانس
شنایا : همه چیز دان
شهربانو : نام زن رستم، ملکه
شهرخ : شاه رخ
شهرزاد : زاده‌ی شهر
شهرناز : نام خواهر جمشید، مایه فخر و مباهات دیار
شهرنواز : خواهر شاه جمشید پیشدادی
شهرو : نام مادر برزویه پزشک، شهرخ
شهگل : بهترین گل
شهلا : دارای چشمان سیاه، زیبا
شهناز : دارای ناز شاهانه
شهنواز : مورد نوازش شاه قرار گرفته
شهین : دارای ارزش و مقامِ شاهانه
شهین بانو : بانوی با ارزش
شورانگیز : هیجان انگیز؛ آشوب به پا کننده
شیدا : شیفته
شیدبانو : خانمی چون خورشید
شیددخت : دختر خورشید، زیبا
شیدرخ : دارای چهره‌ای درخشان
شیرین : مزه شادکامی
شیرین گل : گل زیبا
شیفته : عاشق، مجنون
شیوا : رسا، فصیح، بلند و کشیده
نام های اصیل ایرانی با معنی (ص)

صدپر : گل سرخ
نام های اصیل ایرانی با معنی (ض)
نام های اصیل ایرانی با معنی (ط)

طرفه : شگفت آور، جالب، عجیب
طوطی : پرنده‌ای که بیشتر در نواحی استوایی و جنگلها زندگی می‌کند.
طیلا : می پخته شده، شرابی که از جوشاندن فشرده انگور، مویز، یا خرما به دست می‌آید.
نام های اصیل ایرانی با معنی (ظ)
نام های اصیل ایرانی با معنی (ع)
نام های اصیل ایرانی با معنی (غ)

غنچه : گل نیمه باز

نام های اصیل ایرانی با معنی (ف)

فایدیم : گل نیلوفر، نام همسر داریوش، دختر هوتن
فراتاگون : نام دختر آرتان و همسر داریوش بزرگ
فرانک : پروانه، نام مادر شاه فریدون
فرخ ناز : با ناز فرخنده
فرخنده : مبارک، پرارج
فردخت : دختر باشکوه
فرزانه : گرامی، خردمند
فرسیما : دارای چهره‌ای باشکوه
فرشته : موجودی آسمانی،‌ ملک
فرگون : شکوه آسا، مانند روشنایی
فرمهر : دارای مهر و عشقی با شکوه
فرناز : دارای ناز و غمزه زیبا و با شکوه
فرنگیس : نام دختر افراسیاب، زن سیاوش، مادر شاه کیخسرو کیانی، دارای موی پرپشت
فرنوش : نوشنده شکوه و جلال
فرنی : بسیار، افزون و فروزان
فروردین : نخستین ماه هر سال
فروزان : نورانی، شعله ور
فروزش : روشن
فروزنده : تابان
فروغ : روشنایی، تابش
فروغبانو : بانوی روشنایی
فریبا : فریبنده
فریماه : ماه خجسته، زیبا
فرین : نام یکی از دختران زرتشت، دارای شکوه و جلال
فریناز : دارای ناز و غمزه زیبا و با شکوه
فیروزه : نگین انگشتر
نام های اصیل ایرانی با معنی (ق)

قشنگ : زیبا، خوشگل
قشنگ گل : گل زیبا، دختری که چهره‌اش مثل گل زیبا و لطیف است.
نام های اصیل ایرانی با معنی (ک)

کاساندان : نام زن کوروش بزرگ و مادر کمبوجیه و بردیا
کاناز : چوب ریشه خوشه خرما، اسم اصیل ایرانی
کاویش : پیمانه شیر
کبیتا : نوعی شیرینی
کتایون : نام زن کی گشتاسب در شاهنامه
کشور : سرزمینی دارای مرزهای مشخص
کشوربانو : بانوی سرزمین، ملکه
کی بانو : بانوی پادشاه
کی دخت : دختر پادشاه
کیارنگ : رنگ پاکیزه و لطیف (دخترانه و پسرانه)
کیانا : طبیعت،
کیانبانو : بانوی جهان
کیاندخت : دختر جهان
کیمیا : کمیاب
کیوان بانو : بانوی کیوان، بانوی بزرگ و بلندمرتبه
کیوانچهر : دارای چهره‌ای آسمانی
کیواندخت : دختری که چون کیوان مرتبه‌ای بلند دارد
کیوانرخ : دارای چهره‌ای آسمانی
کیوانزاد : زاده کیوان، به مجاز زاده ستارگان
نام های اصیل ایرانی با معنی (گ)

گاتا : سروده‌ای جاودانه از زرتشت
گردآفرید : نام دختر گژدهم و یکی از بانوان پهلوان
گردیه : نام خواهر بهرام چوبینه و زن خسرو پرویز
گل آذین : زینت گل
گل آرا : زینت دهنده گل، از شخصیتهای شاهنامه
گل آسا : همچون گل
گل آگین : آکنده از گل
گل آویز : گل آویخته شده
گل آیین : خوش سیرت
گل افروز : گل افروزنده،‌ لطیف و با طراوت
گل افسر : گل به سر
گل افشان : گل افشاننده، با طراوت
گل اندام : نازک بدن
گل برگ : برگ های رنگین گل و شکوفه
گل بیز : کلاله گل بیدمشک
گل پر : گیاهی خوشبو
گل پری : فرشته زیبا
گل پونه : نام گلی همانند نعنا
گل پیکر : دارای اندامی چون گل لطیف
گل تن : دارای اندامی چون گل لطیف
گل چین : برگزیده
گل خند : دارای خنده‌ای چون گل
گل دخت : دختری چون گل، زیبا
گل دوست : دوستار گل، گل پسند
گل سان : همچون گل
گل سیما : دارای چهره‌ای چون گل
گل شاد : شادان مثل گل،‌ زیبا و با طراوت
گل فشان : گل افشان
گل گون : سرخ رنگ، برنگ گل
گل گونه : مانند گل، به رنگ گل
گل نوش : شهد گل
گل وش : همچون گل
گلاب : مایع خوشبویی که از تقطیر گل سرخ و آب به دست می‌آید.
گلاله : موی پیچیده
گلباش : از نام‌های رایج زنان کرد
گلبان : گلِ درخت بان، زیبا
گلبانو : بانویی همانند گل
گلبن : درخت یا بوته گل
گلبهار : گل بهاری
گلبو : کسی که بوی گل می‌دهد
گلپاد : نگهبان گل، باغبان
گلچهر : چهره‌ای چون گل دارد
گلچهره : زیبا، دارای چهره‌ای چون گل
گلدسته : دسته گل، زیبا
گلدیس : همچون گل
گلرخ : خوبرو، خوشگل
گلرخسار : زیبا، خوش چهره
گلرنگ : به رنگ گل
گلروی : خوشگل، زیبا
گلریز : دارای نقش گل
گلزاد : زاده گل
گلزار : گلستان، محل رویش گل‌های فراوان
گلستان : زمینی پر از گل
گلشن : گلزار، گلستان
گلشید : گلی که چون خورشید می‌درخشد
گلفام : به رنگ گل سرخ
گلنار : گل انار
گلناز : دارای ناز و عشوه‌ای چون گل
گلنام : دارای نامی زیبا چون گل
گلنواز : نوازش کننده گل
گلی : چون گل
گلی ناز : دارای ناز و عشوه‌ای چون گل
گهر : گوهر، سنگ قیمتی
گهربانو : بانوی چون گوهر گرانبها
گهرچهر : چهره‌ی گوهرین، ارزشمند
گهردخت : دختر ارزشمند چون گوهر
گهرناز : آنکه نازش چون گوهر قیمتی است
گهرنگار : گوهرآگین، مرصع
گوهر : جواهری با ارزش
گوهربانو : بانوی گرانقدر
گوهرچهر : چهره‌ی گوهرین، ارزشمند
گوهردخت : دختر ارزشمند چون گوهر
گوهرزاد : زاده در و گوهر
گوهرسان : همچون گوهر
گوهرشاد : آن‌‌که ارزشمند و ارجمند و خوشحال است
گوهرشید : گوهر درخشان
گوهرفشان : زر افشان
گوهرناز : آنکه نازش چون گوهر قیمتی است
گیتی : جهان هستی
گیسو : زلف نگار
نام های اصیل ایرانی با معنی (ل)

لادن : نام گلی است
لاله : نام گلی است
لاله رو : چهره‌ای چون لاله دارد، زیبا
لاله گون : همچون لاله
لاله وش : مانند لاله
لبخند : احساس شادی بر لبان
لیان : درخشنده
لیو : خورشید، آفتاب

نام های اصیل ایرانی با معنی (م)

مارتا : در اوستا به معنای نوع انسان آمده است، دنیایی
مانترَه : سخن منش انگیز و مقدس، کلام اندیشه برانگیز
ماندانا : عنبر سیاه، نام دختر پادشاه ماد و مادر کورش
ماه آفرید : آفریده‌ ماه، نام زن ایرج مادر منوچهر
ماه بانو : زنی که چون ماه می‌درخشد
ماه دیس : همچون ماه
ماهرُخ : خوشگل، زیبا
ماهرو : آنکه چهره‌ای همچون ماه دارد،‌ زیبارو
ماهوار : مانند ماه
ماهوش : مانند ماه
مرجان : از گیاهان دریایی
مرمر : سنگ خوشرنگ و قیمتی
مروارید : گوهر باارزش دریایی
مژده : نوید، خبر شادی
مژگان : مژه‌ها، چشم پوش
مَشیانه : نخستین آفریده، نام نخستین زن (حوا)
منیژه : خواهر فرنگیس، دختر افراسیاب
مه پیکر : آن که پیکرش چون ماه زیبا و دل انگیز است
مه سیما : ماه رو, ماهرخ، زیبا
مهتاب : نور آرام ماه
مهدخت : دختری که مانند ماه است
مهر رخسار : آن که صورتش چون ماه زیبا است
مهرآگین : آکنده از محبت
مهرآمیز : دوستانه، همدل
مهرآور : دوستی ورزنده، ابراز محبت کننده
مهراسا : مانند خورشید
مهرافروز : افروزنده‌ی مهربانی، مهربان
مهرافزا : آنکه مهر و محبت بیفزاید
مهرافزون : آنکه مهر و محبت بیفزاید
مهرافشان : مهربان
مهرانگیز : برانگیزاننده‌ی محبت و دوستی
مهربانو : بانوی مهربان و با محبت
مهرچهر : آنکه چهره‌ای مهربان دارد
مهرچین : برگزیننده مهر یا نور
مهرخ : آن که دارای رخساری چون ماه است
مهرناز : نام خواهر کیکاووس که وی را به همسری رستم داده بودند، خورشید ناز
مهرنگار : خورشید زیباروی
مهروی : ماه رو، زیبارو
مهری : منسوب به مهر
مهسان : مانند ماه
مهستی : ماه خانم
مهشید : مهتاب، روشنایی ماه
مهناز : ماه ناز
مهوش : مانند ماه، خوشگل
مهین : بزرگ، بزرگتر
مُوژان : چشم خمار و پر کرشمه، غنچه نرگس
میترا : خورشید، مظهر دوستی و محبت و روشنایی
مینا : نام گلی است
مینو : جهان معنوی، بهشت
نام های اصیل ایرانی با معنی (ن)

نارگل : گل سرخ انار
نارگون : همانند انار، سرخ و آتش
ناز : دوست داشتنی، کرشمه، نام گلی است
نازآفرید : آفریده ناز و زیبا
نازآفرین : آنکه خوشی پدید آورد، نازآفریده، پدید گشته از ناز و فخر
نازبانو : بانوی زیبا و عشوه گر
نازپری : آنکه مانند پری زیباست، نام دخترپادشاه خوارزم
نازمهر : زیبا چون خورشید
نازنین : دارای ناز، نازک اندام، دوست داشتنی
نازیاب : یابنده ناز،‌از شخصیت‌های شاهنامه
ناهید : آناهیتا، پاک بانو
نایریکا : برگزیده و پسندیده
نخستین : آغازین، اولین
نرگس : نام گلی است
نساک :نام همسر سیامک پسر کیومرث پادشاه پیشدادی
نسترن : گلی سپید رنگ
نسرین : نام گلی است
نکوزاد : زاده نیکویی
نکویار : یار نیکو
نگار : چهره زیبا
نگین : جواهر انگشتری
نورسته : جوانه تازه
نوشین : شیرین و گوارا
نوگل : گلی که تازه شکفته شده است
نونهال : نهال تازه، درخت جوان
نیایش : نماز بردن، عبادت
نیکچهره : او که دارای چهره‌ای نیکوست
نیکدخت : دختر نیک و شایسته
نیکرخ : نیک رو
نیکروی : خوش صورت
نیلوفر : نام گلی است
نینا : زیبایی، خوش اندامی و ظرافت
نیوشا : شنونده، یادگیرنده
نام های اصیل ایرانی با معنی (و)

واپسین : آخرین، بازپسین
واژه : کلمه، لغت
وانیا : هدیه باشکوه خداوند
وَرد : گل سرخ
وِستا : دانش، کتاب مقدس زردشتیان
ویدا : پیدا و آشکار،‌ یابنده
ویستا : دانش و فرهنگ، برخوردار
نام های اصیل ایرانی با معنی (ه)

هما : مرغ خوش پرواز و مایه سلامت، از شخصیت‌های شاهنامه
هماچهر : آنکه چهره‌ای چون هما دارد، خوش سیما
همافر : دارای شکوه همایی
همدم : همنشین، مونس
همراز : محرم اسرار
هنگامه : شورش و فتنه، وقت و زمان، شگفت انگیز
هوآفرید : خوش ستوده، خوش آمرزیده
هوپاد : نگهبان خوب، نیک سرشت
هور : خورشید
هورام : پیرو خوبی، انسان شاد و خنده رو، هنگام طلوع آفتاب،‌ مرتفع
هوربانو : زیبا همچون خورشید
هورتن : آن که تن و بدنی پاک و درخشان چون خورشید دارد
هورچهر : زیبا همچون خورشید
هورداد : داده‌ی خورشید، تابنده و پر حرارت
هوردخت : دختر خورشید
هورزاد : زاده خورشید
هورسان : مانند خورشید
هورشید : خورشید
هورفَر : دارای فر و شکوه مانند خورشید
هورمهر : مهربان همانند خورشید
هوروَش : زیبا و تابناک همچون خورشید
هوزاد : خوب زاده، اصیل
هوزان : نرگس نوشکفته و نیک دان
هوشبام : سپیده دم
هوگون : خوب گون، خوش رنگ، ممتاز
هُووی : نام زن زرتشت، دختر فرشوشتر
نام های اصیل ایرانی با معنی (ی)

یارناز : یار زیبا
یارنوش : دوست و یاری که چون عسل شیرین و دلنشین است
یاس : نام گلی است
یاس رخ : آنکه چهره ای چون گل یاس دارد
یاس گل : آنکه مانند گل یاس خوش چهره و زیباست
یاسمن : نام گلی است
یاسمین : گل یاسمن
یگانه : بی همتا
یَسنا : پرستش، از بخش‌های اوستا

منبع:اسم اصیل ایرانی دختر

اسم اصیل ایرانی دختر

825 بار مشاهده

اسم دختر کردی

دسته بندی : موزیک های مختلف تاریخ : پنج‌شنبه 28 ژوئن 2018

اسم دختر کردی

اسامی دخترانه کردی

اَسرین
معنی: اشک، سرشک.

ارینا
معنی: آرینا، آریایی نژاد، از نسل آریایی

اوینار
معنی: عشق و دوست داشتن در حد کمال، عشق آتشین

ایوان
معنی: ایوان، تراس

آروا
معنی: نام فرشته‌ای در آیین زرتشت

آرینا
معنی: آریایی نژاد، از نسل آریایی

آسکی
معنی: آهو،کنایه از زیبایی و دلفریبی

آسو
معنی: شفق، افق طلایی، هنگام طلوع خورشید، همچنین نام شرابی مست کننده که از قند سیاه درست می‌کنند.

آگرین
معنی: آتشین، به رنگ آتش

آلند
معنی: اولین پرتو خورشید

آوات
معنی: آرزو، خواسته

آوین
معنی: عشق

آوینا
معنی: عشق

آیرین
معنی: ایل زیبا

باروشه
معنی: بادبزن

بالین
معنی: کمکی دیوار و ستون، چوبی که ‏پشت در نهند، کلون

بانواز
معنی: باخبر ساختن مردم با صدای بلند

باوان
معنی: خانه‌ی پدری؛ جگر گوشه و عزیز

بریا
معنی: واژه ایکاش

بریار
معنی: قرار، عهد

بلواژ
معنی: آبگینه

بیریوان
معنی: شیردوش، زن یا دختری که در شیردوشگاه شیر گوسفندان را می‌دوشد.

بیژه
معنی: ویژه، خالص

بیکژ
معنی: هموار، صاف

پرژین
معنی: پرچین، حصار، پرچینی از گلهای ریز به دور باغات.

پژال
معنی: جوانه نازک، شاخه‌های ریز درختان، جوانه نازک، شاخه‌های تازه روییده و ریز درختان

ترلان
معنی: زیبا؛ نام نوعی اسب است.

تَوار
معنی: پرنده؛ نوعی ریسمان؛ نام کوهی در شمال ایران، شهرستان چالوس

چنور
معنی: گیاهی خوشبو شبیه به شوید، که در بعضی از مناطق کردستان می‌روید.

چوک
معنی: چشمه

دانژه
معنی: غنچه گل نیمه باز

دلنیا
معنی: آسوده خاطر، مطمئن، فارغ البال؛ اطمینان، تضمین.

دلینا
معنی: مطمئن

دیلان
معنی: رقص گروهی، نوعی آهنگ؛ نام منطقهای در کردستان.

راژان
معنی: خوابیدن، جنبیدن گهواره؛ روستایی در بخش سلوانا، شهرستان ارومیه

روجا
معنی: منسوب به روج (روز،آفتاب)؛ (به مجاز) زیباروی و آفتاب چهره؛ روجا نام دهی در تنکابن

روجیار
معنی: روزگار؛ آفتاب، روژیار.

روژا
معنی: روزها، آفتاب

روژان
معنی: روزها

روژبین
معنی: (روژ = روز + بین = جزء پسین بعضی از کلمه‌های مرکب، به معنی بیننده و نشان دهنده)، بیننده‌ی روز؛ نشان دهنده‌ی روز؛ (به مجاز) راهنما و هدایت کننده به روز و روشنایی.

روژدا
معنی: عمر و زندگی مادر؛ (به مجاز) فرزند عزیز و گرانمایه برای مادر

روژیا
معنی: روز و روشنایی

روژیار
معنی: روزگار

روژین
معنی: منسوب به روزT تابناک و درخشنده؛ (به مجاز) زیبا

روژینا
معنی: منسوب به روز

روناک
معنی: روشن، تابناک

رویسا
معنی: چشمه آب روشن

زریان
معنی: باد جنوب، باد دبور، باد سرد.

زیوین
معنی: نقره‌ای، نقره گون

ژالانه
معنی: گیاهی زیبا و خودرو

ژاوه
معنی: نوعی گیاه وحشی از تیره کاکوتی

ژوان
معنی: زمان، میعاد، ملاقات

ژیکان
معنی: قطره‌ی باران (به مجاز) زلال و شفاف، زیبا و آرامش بخش

ژینا
معنی: منسوب به زندگی، (به مجاز) زندگی، حیات

ژینو
معنی: دارای زندگی؛ (به مجاز) زنده، زندگی، دارای حیات

ژیوار
معنی: معنی: نام کوهی در اورامان

سَروه
معنی: نسیم، باد ملایم، باد خنک، ایاز.

سارال
معنی: نام روستایی در نزدیکی سنندج

ساریسا
معنی: کوشا

سایان
معنی: منسوب به سایه، نام رشته کوهی در آسیای مرکزی

سایدا
معنی: سایه مادر

سروین
معنی: روسری و چارقد

سولین
معنی: غنچه گل

شانا
معنی: باد ملایم

شوانه
معنی: گله بان، چوپان

فرمیسک
معنی: اشک چشم

کازیوه
معنی: سپیدی صبح که همه افق را فرا گیرد

کانیاو
معنی: آب چشمه؛ زمینی که با آب چشمه آبیاری شود؛ گیاهی که با آب چشمه سیراب شود.

کژال
معنی: غزال، دختری با چشمان زیبا

کوچیار
معنی: یار کوتاه قد (نگارش کردی: کۆیار)

کیژان
معنی: دختران

گلاره
معنی: مردمک چشم، به معنی هر دو چشم هم بکار می‌رود.

گلاریس
معنی: زلف تابیده، مویی که به زیبایی بافته شده است.

گلاویژ
معنی: ستاره سهیل، به کسر گاف

گلباش
معنی: از نامهای رایج میان زنان کرد

گولی
معنی: یک گل

لار
معنی: طناز

لاوین
معنی: نوازشگر، درخت بید مجنون، منطقه‌ای در کردستان

ناریا
معنی: قاصدک

نازار
معنی: دوست داشتنی

نشمیل
معنی: زیبا

نیان
معنی: رفیق، شریک زندگی

نیشا
معنی: نشانه

نینا
معنی: اینها

وانیار
معنی: با سواد

وچان
معنی: زمان استراحت کوتاه

وردی
معنی: کوچک، ریز‏نقش

وریشه
معنی: درخشش، برق

وش
معنی: خواستن

وشان
معنی: افشان، کاشتن، تکان شدید

وشن
معنی: خوب است.

ولان
معنی: مکانی که گل زرد بسیار داشته باشد

وناز
معنی: با وقار، متین

وندا
معنی: زن و دختر باسواد

ونوش
معنی: گل بنفشه

وهار
معنی: فصل بهار

ویان
معنی: دلربا، علاقه، محبت، عشق

وینا
معنی: بینا، شناخت، شناسایی

هانا
معنی: زنهار، دادخواهی؛ امید؛ بینایی؛ خواهش

هستنوه
معنی: قیام توده مردم

هفدن
معنی: وزن شعر

هفیان
معنی: آرام گرفتن

هگبه
معنی: ره آورد، هدیه سفر، خورجین

هلاله
معنی: گلی زرد رنگ خوشبو، آلاله، جارزدن، با خبر ساختن

هلپرین
معنی: رقصیدن

هموند
معنی: اعضاء

هنار
معنی: انار

هناو
معنی: زهره، شجاعت

هورا
معنی: هورا به معنی غوغا است؛ (در اوستایی) مستی آور، نوشیدنی مست کننده، آشام مستی آور.

هوران
معنی: آفتاب

هورشید
معنی: خورشید

هوری
معنی: نور خورشید

هوزان
معنی: یاد گرفتن

هوژان
معنی: یاد گرفتن

هوژین
معنی: آموختن

هوما
معنی: مرغ سعادت، فرخنده

هومان
معنی: خودمان

هونراوه
معنی: کنایه از کلام منظوم

هونیا
معنی: شعر

هیدی
معنی: آرام، آهسته، بردبار

هیدیکا
معنی: آرام، به آهستگی، یواش

هیران
معنی: قرار

هیرو
معنی: منسوب به آتش؛ آتشی و سرخ گون؛ (به مجاز) زیبارو.

هیزان
معنی: نیرومند، توانا

هیژان
معنی: ارزیدن، جنبیدن

هیلان
معنی: آشیانه، مکان آرامش

هیمو
معنی: پاک دامن

هینا
معنی: ماهر

هینان
معنی: آوردن

هیوان
معنی: ایوان، تراس

یکمال
معنی: ثروت تقسیم نشده، دوست جان‏جانی (بسیار صمیمی)

یکیتی
معنی: اتحاد، همبستگی

منبع:اسم دختر کردی

اسم دختر کردی

702 بار مشاهده

اسم پسر با م

دسته بندی : موزیک های مختلف تاریخ : پنج‌شنبه 28 ژوئن 2018

اسامی فارسی پسرانه با حرف م

 

اسم پسر با م

مازیار

ماه ایزدیار، مازدیار، صاحبِ کوه ماز

مانا

(صفت از ماندن) ماندنی، پایدار؛ (در پهلوی) مانند و مانند بودن.

مانی

اندیشمند

ماهان

نام پسر کیخسرو، پسر اردشیر، پسر قباد، نام یکی از شهرهای استان کرمان

ماهیار

یکی از دو وزیر دارا و از قاتلان او، که خود او هم به فرمان اسکندر کشته شد.

مزدک

(تلفظ: mazdak) (= مژدک)، از شخصیتهای شاهنامه، نام مردی خردمند و آورنده آیین مزدکی؛ از انقلابیون زمان قباد ساسانی که ادعای پیامبری کرد و به دستور انوشیروان او و پیروانش را کشتند.

منوچهر

از نژاد و پشت منوش، منوچهر شاه اساطیری ایران

مَهبد

مهبود

مِهداد

(مِه = مِهتر، بزرگتر + داد = داده) (به مجاز) بزرگزاده

مهرآزاد

نام یکی از اجداد رستم – مرکب از مهر (محبت یا خورشید) + آزاد (رها)

مهرآیین

دارای مهر و محبت و دوستی، دارای مهربانی، دارای آیین و روش دوستی و مهربانی.

مِهراب

دارنده‌ی جلوه‌ی آفتاب و کسی که تابش مهر دارد.

مِهراد

(مِه = مِهتر، بزرگتر + راد = جوانمرد)، جوانمرد مِهتر و بزرگتر

مَهرام

(مَه + رام) 1- آن که ماه رام اوست؛ 2- (به مجاز) خوشبخت.

مِهران

به معنی دارنده‌ی مهر

مِهربُد

محافظ یا نگهبان مهربانی و محبت؛ (به مجاز) شخصِ مهربان

مِهرتاش

(مِهر = مهربانی، محبت + تاش (ترکی))، روی هم به معنای هم مهر؛ (به مجاز) با محبت و مهربان

مِهرداد

داده‌ی مهر، آفریده شده‌ی مهر؛ نام چهار تن از شاهان اشکانی

مِهرزاد

زاده‌ی مهر

مهرسام

پسر خونگرم و مهربان، مرکب از مهربه معنای مهربانی یا خورشید و سام به معنای آتش است.

مهرشاد

خورشاد، شادمهر، خورشید هدایت کننده

مِهزاد

بزرگ زاده، شاهزاده

مَهزیار

مازیار

مَهنام

نشان، صورت، نشان و اثرِ ماه، دارای صورت و ظاهر ماه

مِهیاد

(مِه = مِهتر، بزرگتر + یاد)، تداعیگر مِهتری و بزرگی؛ (به مجاز) مِهتر و بزرگتر

مَهیار

ماهیار

میران

(میر = امیر + ان (پسوند نسبت))، منسوب به امیر، امیرانه، شاهانه

میشا

همیشه جوان، همیشه بهار

اسامی عربی
مؤمن

آن که به خدا و پیغمبر ایمان دارد و اصول دینی را رعایت میکند، دیندار، متدین

مؤید

تأیید کننده

ماجد

دارای مجد و بزرگی، بزرگوار

ماشاءالله

(شبه جمله) آنچه خداوند بخواهد، (برگرفته از قرآن کریم)

ماکان

آنچه بوده است.

مالِک

آن که صاحب مِلک یا املاکی است؛ آن که دارنده و صاحب اختیار چیزی یا کسی باشد؛ از نامها و صفات خداوند

ماهِد

گسترنده، گستراننده؛ نامی از نامهای باری تعالی.

ماهر

آن که در انجام کار و فن هنری استاد باشد و آن را بخوبی انجام دهد، حاذق، چیره دست

مبارک

دارای آثار یا تأثیرات خوب، دارای برکت و خیر و خوشی، خوش یمن، خجسته، فرخنده

مُبشر

آن که خبر خوش و مژده میدهد، نوید دهنده

مبین

روشنگر، آشکار کننده؛ آشکار، هویدا، روشن، نورانی

متین

دارای پختگی، خردمندی و وقار، دارای متانت؛ استوار، محکم؛ از نامها و صفات خداوند

مجاهد

ویژگی آن که به خاطر وصول به هدفهای غیر شخصی مانند اشاعه‌ی دین و آزادی به جنگ و مبارزه میپردازد؛ (در قدیم) کوشش و جد و جهد کننده.

مجتبی

برگزیده شده، انتخاب شده؛ لقب حسن ابن علی امام دوم شیعیان

مَجدالدین

سبب عزت و بزرگی دین؛ مایه‌ی شوکت و بزرگی دین

مُجیب

جواب دهنده؛ پاسخگو، اجابت کننده، روا کننده حاجت؛ از نامها و صفات خداوند

مَجید

دارای قدر و مرتبه‌ی عالی، گرامی؛ از نامها و صفات خداوند

مُجیر

پناه دهنده، فریادرس؛ از نامها و صفات خداوند

مُحب

محبت ورزنده به کسی یا به چیزی، دوست دارنده، دوستدار

محب الله

دوستدار و دوست دارنده‌ی خدا

محبت

دوست داشتنِ کسی یا چیزی، مهربان بودن نسبت به کسی یا چیزی، مِهر، دوستی

محبوب

آنکه یا آنچه که مورد علاقه و توجه دیگران است، دوست داشتنی، مورد محبت، (در تصوف) خداوند

محتشم

دارای حشمت و شکوه، با حشمت؛ (به مجاز) بزرگ و توانگر و ثروتمند

محجوب

با حجب و حیا و مؤدب؛ در حجاب شده، پوشیده، پنهان

محراب

جایی از مسجد (معمولًا با معماری خاص) در سمت قبله که امام جماعت هنگام نماز خواندن در آنجا میایستد؛ بخشی از یک عبادتگاه که هنگام عبادت در آنجا میایستند یا رو به آن قرار میگیرند؛ (به مجاز) عبادتگاه، قبله؛ در عرفان هر مطلوب و مقصودی که دل متوجه بدان باشد آن را محراب گویند.

محسن

نیکوکار، احسان کننده؛ 2- از نامها و صفات خداوند

محمّد

ستوده، بسیار تحسین شده؛ آنکه خصال پسندیده‌اش بسیار است؛ نام پیامبر اسلام حضرت محمّد(ص)

مقصود

آنچه کسی قصد انجام آن را دارد، منظور، مقصد

مُکَرم

گرامی و عزیز کرده، عزیز و محترم

ممتاز

دارای امتیاز، برتر، برجسته؛ عالی، خوب، مرغوب؛ مشخص، جدا، متمایز

مَنال

مال، دارایی، مِلک، ثروت

مُنتَظِر

آن که در حال صبر کردن برای آمدن کسی یا انجام یافتن کاری یا روی دادنِ اتفاقی است، چشم به راه

منصور

یاری داده شده، پیروز شده، پیروز و موفق

مُنعم

دارای مال و نعمت بسیار، ثروتمند، توانگر؛ آن که به دیگران احسان می کند، بسیار بخشنده

مُنیب

بازگشت کننده به سوی حق

موحد

آن که به یگانگی خداوند ایمان دارد، یکتا پرست

موعود

وعده داده شده یا از پیش تعیین شده

مُهاجر

آن که برای اقامت دائم از وطن خود به جای دیگری سفر میکند.

مهدی

هدایت شده؛ نام قائم منتظَر(ع)

مُهنّد

ساخته شده در هندوستان به ویژه نوعی شمشیر، هندوانی، شمشیر هندی

میثاق

پیمان و عهد

میثم

پای و سپل شتر که محکم به زمین کوبیده شود؛ نام یکی از اصحاب امیرالمؤمنین علی(ع).

میعاد

محل قرار ملاقات، وعده‌گاه؛ زمان قرار ملاقات، زمان وعده

میلاد

زمان تولد؛ تولد؛ از پهلوانان ایران باستان

اسامی اوستایی – پهلوی
مارتیا

آدمی، انسان

میثم

میثم از ریشه واژه اوستایی مَئیثن به معنای ماندن است و میثم یعنی آنکه می‌ماند، در فارسی میثم یعنی دونده‌ای که ردّ پایش به روشنی بر زمین بماند، کسی که با استواری گام بر می‌دارد.

اسامی کردی
ماردین

نام یکی از شهرهای کردستان ترکیه است که در دامنه‌ی جنوبی قراجه داغ واقع است.

ماهور

تابناک

اسامی عبری
مِهراس

نام پدر الیاس پیغمبر(ع)

میکائیل

مقرب، نام فرشته‌ی روزی‌ها

موسی

به معنی از آب کشیده؛ موسی ابن عمران(ع) پیغمبر معروف بنی اسرائیل

اسامی سنسکریت
مهراج

مهاراجه، عنوان هر یک از افراد طبقه‌ای ممتاز در هند، شاه، امیر

اسامی عربی – فارسی
مَهدیار

(مَهد = (به مجاز) سرزمین، کشور، میهن + یار (پسوند محافظ و مسئول))، محافظ و نگهبانِ سرزمین و میهن

مهدی یار

(عربی – فارسی) یاور مهدی؛ (به مجاز) دوستدار و محب مهدی منتظر قائم آل محمّد(ع)

اسامی یونانی
مانیا

(پسرانه و دخترانه) (در پارسی باستان) خانه، سرای، (در پهلوی) برابر با واژه ی مان به معنی خانه و مسکن، معرب از یونانی، دیوانگی، جنون

منبع:اسم پسر با م

اسم پسر با م

1,024 بار مشاهده

اسم پسر ترکی همراه با معنی

دسته بندی : موزیک های مختلف تاریخ : پنج‌شنبه 28 ژوئن 2018

اسم پسر ترکی همراه با معنی

اسم پسر ترکی

اَرحام
معنی: خویشان، کسان، بستگان، منسوبان به ویژه منسوبان نَسَبی، مهربانی کردن، مهر ورزیدن، بخشایش آوردن است.

اَرسلان
معنی: شیر، شیر درنده، اسد؛ از نامهای خاص ترکی؛ مرد شجاع و دلیر.

اَصلان
معنی: برابر با اسلان به معنی شیر، شیر بیشه.

اُکتای
معنی: نام پسر چنگیز؛ در ترکمنی به معنی نامدار، مشهور، بزرگ زاده، بزرگ منش.

اُلدوز
معنی: اولدوز

اِلشن
معنی: شادی ایل، حاکم، رهبر، حکمران یک منطقه.

اتابک
معنی: پدربزرگ؛ در دورهی قاجار, لقبی که به وزیران داده میشد؛ لقب هر یک از پادشاهان مستقل که حکومتهای محلی داشتند؛ کسی که پرورش فرزندان پادشاه و بزرگان را بر عهده داشت.

اختای
معنی: همانند نیزه، تیز

ارسمان
معنی: نام پهلوانی در کتاب سیرت جلال الدین

الچین
معنی: ال (ترکی) + چین (فارسی)، ایلچین، برگزیده ایل

الدنیز
معنی: اقیانوس

الیار
معنی: یار و یاور ایل، دوست و رفیق ایل، یار شهر و ولایت، یاور خویشان.

امیرارسلان
معنی: (عربی – ترکی) امیر و پادشاه شجاع و دلیر؛ 2امیر ارسلان رومی پسر پادشاه روم و قهرمان داستان مشهور فارسی از نقیب الممالک، داستان سرای دربار ناصرالدین شاه.

امیراصلان
معنی: (عربی – ترکی) پادشاه چون شیر، حاکم دلاور، فرمانده و سردار چون شیر.

امیربهادر
معنی: (عربی – ترکی) پادشاه شجاع و دلاور، امیر دلیر، سردار شجاع؛ لقب حسین پاشاخان قراباغی.

امیرپاشا
معنی: (عربی – ترکی) از نامهای مرکب

ایلشَن
معنی: هم معنب با اِلشن.

ایلقار
معنی: عهد و پیمان.

ایلمان
معنی: سمبل ایل.

ایلیاد
معنی: (ترکی – فارسی) یاد ایل، به یاد ایل؛ در یونانی منظومه‌ی منسوب به هومر در شرح جنگ تروا

ایلیار
معنی: (ترکی ـ فارسی) دوست و رفیق ایل، یار و یاور ایل، کسی که همدم و مونس ایل و طایفه است، کمک کننده به ایل، محافظ خانواده

ائلمان
معنی: سنبل کشور و ملت، مانند مردم

آباقا
معنی: عمو، دوست، نخ و یا ریسمان بافته شده از گیاه کتان (از نام های کهن) – نام فرزند هلاکوخان مغول، دومین ایلخان مغول

آبرلی
معنی: آبر (فارسی، آبرو) + لی (ترکی) = دارای آبرو، آبرومند

آتا
معنی: پدربزرگ

آتاباللی
معنی: یادگار مانده از پدر بزرگ، مرد کوچک اندام

آتابای
معنی: آتا (ترکی) + بای (چینی) = پدربزرگ، اسم یکی از طوایف بزرگ ترکمن در ایران

آتابیک
معنی: پدر بزرگ، مربی کودکان و بالاخص شاهزادگان، اتابک

آتابیگ
معنی: لقب احترام برای خطاب کردن پیران، لقب مربیان شاهزادگان دربار سلاطین ترک

آتاش
معنی: آداش، همنام

آتاقلیچ
معنی: شمشیر پدری

آتاگلدی
معنی: پدر آمد، پدر بزرگ آمد، در بین ترکمن ها رسم است برای اولین پسری که بعد فوت پدربزرگ به دنیا می آید این اسم را بر می گزینند.

آتامکین
معنی: مانند پدرم

آتان
معنی: پرتاب کننده

آتجان
معنی: کسی که بدن استوار و اندام محکمی دارد.

آتسز
معنی: اسم سومین فرمانروای سلسه خوارزمشاهی

آتلی
معنی: سواره، صاحب اسب، اسب سوار

آتمش
معنی: عدد شصت که از اعداد مقدس است. همچنین پرتاب کردنی

آتیال
معنی: یال اسب، از اسامی مرسوم بین قبایل ترکمان

آتیجی
معنی: تیر انداز ماهر

آتیلا
معنی: (ترکی) (آت به معنی اسب + یلا (صفت))، به معنی چابک، شجاع؛ نامی

آداش
معنی: آتاش، همنام، هم اسم

آدی
معنی: امین تر، امانت دار تر

آدی گوزل
معنی: خوش نام، معمولا درباره حضرت محمد (ص) بکار برده می شود.

آدیش
معنی: (تلفظ: ādiš) آذر، آتش، (در عامیانه) آتیش – آتش، اخگر، شراره آتش

آذراوغلی
معنی: پسر آذر بایجان

آذرتاش
معنی: آذر (فارسی) + تاش (ترکی) دو تن که اجاق و بخت یکسانی دارند.

آراز
معنی: ارس؛ (اَعلام) قهرمان منسوب به طایفهی آس

آرخا
معنی: آرکا، مایه اطمینان و پیشتگرمی

آرکا
معنی: آرخ، مایه اطمینان و پیشتگرمی

آرویج
معنی: همیشه سبز، باطراوت، شاداب

آریتما
معنی: نام یکی از سران ماد

آلب
معنی: (سکون لام و ب) دلیر، پهلوان

آلب ارسلان
معنی: شیر شجاع، کنایه از مرد شجاع و نترس، نام یکی از پادشاهان مقتدر سلجوقی

آلب تکین
معنی: مرد دلیر، نام مؤسس سلسله غزنویان، نام یکی از امرای آل بویه

آلپ ارسلان
معنی: آلب ارسلان، شیر مرد، شیر شجاع، کنایه از مرد شجاع و نترس، نام یکی از پادشاهان مقتدر سلجوقی

آلپ تکین
معنی: آلب تکین، مرد دلیر، نام مؤسس سلسله غزنویان، نام یکی از امرای آل بویه

آلتونتاش
معنی: مرکب از آلتون (طلا) + تاش (پسوند شباهت) = همانند طلا، زیباروی، نام حاجب سلطان محمود غزنوی که به فرمان وی حاکم خوارزم شد.

آماندا
معنی: در امان تو، در پناه تو

آنیل
معنی: معروف، نامدار

آی بک
معنی: بت، صنم

آیتاش
معنی: همتای ماه، نام شخصی در دوره سامانیان

آیتغمش
معنی: زاده ماه

آیتکین
معنی: غلام ماه

آیتونا
معنی: در ترکی به معنای زیبا و درخشان مانند ماه و در فارسی به معنای حالا، در حال حاضر و همچنین است.

آیخان
معنی: آیخان (آی + خان) پادشاه ماه

آیدین
معنی: شفاف و روشن، درخشنده مانند ماه

آیکان
معنی: آیکان = آیقان (آی + قان) کسی که خونش مثل ماه شفاف و تمیز است اصیل، نجیب

آیهان
معنی: آیهان = آیخان (آی + خان) پادشاه ماه

بَکتاش
معنی: فرمانده‌ی یگ گروه، بزرگ ایل؛ هر یک از خادمان و همراهان یک امیر، بزرگ ایل و طایفه.

بِهتاش
معنی: (به = خوب، بهتر، خوبتر، شخص خوب و دارای اخلاق و رفتار نیکو + تاش (ترکی) (پسوند) = هم، شریک، صاحب به علاوه عنوانی برای امیران ترک) به معنی شریک خوب، صاحب اخلاق و رفتار نیکو، ویژگی امیری که دارای اخلاق و رفتار نیکو باشد.

بابر
معنی: ببر، لقب بعضی از پادشاهان ترک

بهادر
معنی: دلیر و شجاع

پارلا
معنی: به معنی درخشنده و نورانی.

تایماز
معنی: پابرجا، استوار

ترخان
معنی: در دوران مغول آنکه خان به او امتیاز ویژه میداده است.

تکش
معنی: نام یکی از پادشاخان ساسله خوارزمشاهیان

تکین
معنی: پهلوان دلاور

تگین
معنی: تکین، پهلوان، دلاور

تورال
معنی: جاوید، همیشه زنده

توسن
معنی: اسب سرکش

توماج
معنی: چرم دباغی شده؛ تیماج (چرمی رنگی که بوی خوشی دارد).

تیمور
معنی: آهن، فولاد؛ نام مؤسس سلسه‌ی تیموریان یا گورکانیان، مشهور به امیر تیمور گورکانی

تیمورتاش
معنی: نام یکی از طوایف ترک

چاووش
معنی: معنی: آن که پیشاپیش زائران با صدای بلند و به آواز اشعار مذهبی می‌خواند؛ مأمور تشریفات در دربار؛ نقیب لشکر و قافله.

خاقان
معنی: لقب پادشاهان چین و ترک، پادشاه

دایان
معنی: سرافرازی، تکیه گاه

دومان
معنی: مه، غبار

ساتکین
معنی: ساتگین، پیاله بزرگی که با آن شراب می‌خورده‌اند، شراب، محبوب، مطلوب

شانلی
معنی: افتخار آمیز؛ مشهور

شاهسون
معنی: شاه (فارسی) + سون (ترکی)، شاه دوست، نام چند طایفه از طوایف ترک در ایران

طرخان
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار چینی در سپاه افراسیاب تورانی

طغرل
معنی: پرنده شکاری از خانواده باز

نویان
معنی: امیر سپاه، شاهزاده، لقب سلاطین و بزرگان ترک

منبع:اسم پسر ترکی همراه با معنی

اسم پسر ترکی همراه با معنی

944 بار مشاهده