رز سانگ

شعر

رز سانگ | دانلود آهنگ جدید در ستاد ساماندهی ثبت شده و تمامی فعالیت ها مطابق با قوانین جمهوری اسلامی است.
شنبه 8 اردیبهشت 1403
دانلود آهنگ چارتار به نام در حسرت ماه
دانلود آهنگ چارتار به نام در حسرت ماه
دانلود آهنگ چارتار به نام دریا کجاست
دانلود آهنگ چارتار به نام دریا کجاست
دانلود آهنگ جواد سنگونی به نام امام
دانلود آهنگ جواد سنگونی به نام امام
دانلود ورژن پیانو آهنگ یوسف زمانی به نام پریزاد
دانلود ورژن پیانو آهنگ یوسف زمانی به نام پریزاد
دانلود آلبوم جدید سیروان خسروی بنام مونولوگ
سیروان خسروی - مونولوگ

شعر نماز

دسته بندی : موزیک های مختلف تاریخ : پنج‌شنبه 22 نوامبر 2018

شعر درباره ی نماز

شعر

از باغ جا نمازم
آهسته پر کشیدم

رفتم به سوی باغی

یک باغ سبز و خرم

دیدم که گل در آن باغ

روییده دسته دسته

دیدم کنار گل‌ها

یک شاپرک نشسته

آن شاپرک مرا دید

پر زد به سویم آمد

او با خودش گل آورد

گل را به چادرم زد

گفتم: به شاپرک جان

این گل چه خوب و ناز است

او شادمان شد و گفت:

این گل، گل نماز است

منبع:شعر نماز

شعر نماز

630 بار مشاهده

شعر میوه ها

دسته بندی : موزیک های مختلف تاریخ : یکشنبه 15 جولای 2018

شعر میوه ها

سیب

گاهی سرخم، خوشبویم

گاهی زردم، شیرینم

گاهی هم سبز و ترشم

یک دنیا ویتامینم

سیبم، هر فصلی هستم

سیبم در هر جا هستم

هم میوه، هم مسواکم

خوشمزه، زیبا هستم

انجیر

شعر میوه ها

میوه‌ای خوشمزه و خوبم

توی قرآن، اسم من “تین” است.

پوستم را هم بخور، زیرا

پوستم هم، خوب و شیرین است

یا سیاهم، یا طلای زرد

دانه‌‌های خوشگلی دارم

اسم من آقای انجیر است

دانه‌های فسقلی دارم

هندوانه

شعر میوه ها

گرد و گنده

سبز و زیبا

آمده تا خانه‌ی ما

توی آن هم

سرخ و خوش بو

نرم و شیرین جانمی، هو…

خربزه، نه

هندوانه ست

تخمه‌هایش دانه، دانه‌ست

تخمه‌ها را

بو بده، بو

نوش جانت سهم ما کو؟
گلابی

شعر میوه ها

خوشمزه و شیرینه

میوه‌ای نازنینه

نه سیبه، نه خیاره

نه هلو، نه اناره

گردن باریک داره

کله‌ی کوچیک داره

شکم نگو، یه انباره

به، چه لطیف و آب‌داره

دُم داره یا دسته داره

توی دلش هسته داره

منبع:شعر میوه ها

شعر میوه ها

774 بار مشاهده

شعر در مدح امام حسن مجتبی ع

دسته بندی : موزیک های مختلف تاریخ : یکشنبه 29 آوریل 2018

شعر در مورد امام حسن مجتبی علیه السلام

شعر در مدح امام حسن مجتبی ع

یا امام حسن مجتبی (ع)

ندیده اند افاضات آفتابت را

نخوانده است کسی سطری از کتابت را

به دستهای گدایان فقط دعا دادند

به چشم های تو دادند استجابت را

چرا غلام نداری ؟ مگر که ما مردیم

نشسته ایم ببینیم انتخابت را

تو تکسواری حتی کسی شبیه حسین

عجیب نیست بگیرد اگر رکابت را

نه که نظر نخوری- نه – مدینه میمیرد

اگر که دست علی وا کند نقابت را

نقاب خویش بیفکن مرا دچار کنی

نقاب خویش بیفکن که تار و مار کنی

نشسته ام بنویسم گدا گدا آقا

چقدر محترم است این گدای با آقا

نشسته ام بنویسم حسن ، کریم ، کرم

مدینه ، سفره ی آقا ، برو بیا ، آقا

نشسته ام بنویسم به جای العفوم

الهی یا حسن یا کریم یا آقا

تو مهربانی ات از دستگیری ات پیداست

بگیر دست مرا هم تو را خدا آقا

دخیل های نبسته شده زیاد شدند

چرا ضریح نداری ؟ چرا ؟ چرا ؟ آقا

تویی کریم کرم زاده من گدا زاده

مرا خدا به تو داده تو را به من داده

همه فقیر تو هستند ما گدا ها هم

گدای لطف تو هستند خضر و موسی هم

سه بار زندگی ات را به این و آن دادی

هر آنچه داشته بودی و گیوه ات را هم

قسم به ایل و تبارت – قسم به طایفه ات

غلام قاسم و عبدالله توآم با هم

عجیب نیست بگردد فرشته دور سرت

عجیب نیست بگردد علی و زهرا هم

من از بهشت به سمت شما سفر کردم

که من بهشت بدون تو را نمی خواهم

بدون عشق مسلمان شدن نمی ارزد

بدون مهر تو انسان شدن نمی ارزد

ندیده اند افاضات آفتابت را

نخوانده است کسی سطری از کتابت را

به دستهای گدایان فقط دعا دادند

به چشم های تو دادند استجابت را

چرا غلام نداری ؟ مگر که ما مردیم

نشسته ایم ببینیم انتخابت را

تو تکسواری حتی کسی شبیه حسین

عجیب نیست بگیرد اگر رکابت را

نه که نظر نخوری- نه – مدینه میمیرد

اگر که دست علی وا کند نقابت را

نقاب خویش بیفکن مرا دچار کنی

نقاب خویش بیفکن که تار و مار کنی

نشسته ام بنویسم که قامتت طوباست

نگات مثل علی و صدات مثل خداست

نشسته ام بنویسم علی است بابایت

نشسته ام بنویسم که مادرت زهراست

نشسته ام بنویسم هزار ای والله

هنوز هم که هنوز است پرچمت بالاست

سکوت کردی اما حسین شهر شدی

سکوت کردن تو کربلاست – عاشوراست

اگر که جلوه نکردی همه کم آوردند

نبود دست تو آری خدا چنین میخواست

قرار بود که در صلح – کربلا بشوی

سکوت پیش بگیری و لافتی بشوی

نشسته ام بنویسم که سفره داری تو

همیشه بیشتر از حد انتظاری تو

به دست با کرمت می دهی کریمانه

به سائلان حسینت هر آنچه داری تو

تو نیمه ی رمضانی ولی شب قدری

مرا به دست خداوند می سپاری تو

اگر بناست بسوزم به هیزم فردا

قسم به چادر زهرا نمی گذاری تو

نخواستم بنویسم ولی نفهمیدم

چطور شد که نوشتم حرم نداری تو

نوشتم از سر این کوچه رد مشو اما

نگاه کردم و دیدم چگونه داری تو …..

…. تلاش میکنی از مادرت جدا نشوی

تلاش میکنی او را حرم بیاری تو

میان کوچه به دنبال توست مادر تو

میان کوچه به دنبال گوشواری تو

مگر چه دیده ای از زندگیت سیر شدی

چقدر زود شکسته شدی و پیر شدی
علی اکبر لطیفیان

شعر در مدح امام حسن مجتبی ع

منبع:شعر در مدح امام حسن مجتبی ع

شعر در مدح امام حسن مجتبی ع

596 بار مشاهده

بریده ای از شعر درخت آسوریک

دسته بندی : موزیک های مختلف تاریخ : جمعه 1 دسامبر 2017

بریده ای از شعر درخت آسوریک

درخت آسوریک

درختی رسته‌ است، سراسر کشور شورستان

بُنش خشک است، سرش تر است

برگش به نی ماند، برش ماند به انگور

شیرین بار آورد، برای مردمان

آن درخت بلند، با بز نبرد کرد

که من از تو برترم، به بسیار گونه چیز

رسن از من کنند، که پای تو را بندند

چوب از من کنند، که گردن تو را مالند

میخ از من کنند، که سر تو را آویزند

از بار من خورند، تا سیر(انباشته) شوند

چون آن گفته شد، (به‌وسیله) درخت آسوریک

بز پاسخ کرد، سرفراز جنباند

که تو با من، پیکار می‌کنی ، تو با من نبرد می‌کنی

چون این از کوده‌های من شنیده شود
شود ننگ اوی، سخن هرزه‌ات بیکار کند

درازی، دیو بلند، بشنت(کاکلت) ماند به گیس دیو

که بر سر جمشید، در آن فرخ هنگام

دروغ دیوان، بنده بودند، مردمان

و هم درخت خشک دار بن، سرش زرگون شد

تو از این کرده‌ها، سرت هست زرگون

گرت پاسخی کنم، ننگی گرانم بود

گویندم به افسان، مردمان پارس

بشنو ای دیو بلند، تا من پیکارم

دین ویژه مزدیسنان، که هرمزد مهربان آموخت

جز از من که بزم، کس نتواند شود

چه شیر از من کنند، اندر پرستش یزدان

گو شورون، ایزد، همه چهارپایان

وهم، هوم نیرومند، نیرو، از من است

زه از من کنند، که بندند بر کمان

پیش‌پاره از من کنند، به آبجر و هوز و مانند آن

که خورد شهریار، کوهیار و آزاد

پس من دیگر بار برترم، از تو، درخت آسوریک

اینم سود و نیکی، اینم، دهش و درد

که از من بز برود، در سراسر این پهن بوم

این زرین سخنم، که من به تو گفتم

چنانست که پیش خوک و گراز، مروارید افشانید

یا چنگ زنید، پیش اُشتر مست


منبع: بریده ای از شعر درخت آسوریک

بریده ای از شعر درخت آسوریک

720 بار مشاهده

شعر درباره ی کتاب و کتاب خوانی

دسته بندی : موزیک های مختلف تاریخ : پنج‌شنبه 16 نوامبر 2017

3 شعر درباره کتاب و کتاب خوانی

در لوح و قلم شاهد آثار کتاب است
سر منزل و مقصود گهربار کتاب است
تاریخ اگر ثبت شده در صف ایام
تصویر ُرخش در خور گفتار کتاب است
رب ازلی نور جلی بر قلم آموخت
بنویس که این دفتر پر بار کتاب است
در عرش قلم قامت خود تا که بیاراست
بر سجده سر آورد که دلدار کتاب است
هر نکته که بر چهره آثار نشسته
در سینه لوح همدم و معیار کتاب است
اعجاز حقیقت بطریقت دو رقم زد
اوّل به قلم بعد به رخسار کتاب است
در حرکت هر ذرّه چه در عرش و چه در فرش
منقوش سخن سینه پر کار کتاب است
هر نکته بداند و هر آن نغمه براند
در عالم هستی سر و سردار کتاب است
هر کس بشناسد سخن خالق سبحان
آن نور که نازل شده بسیار کتاب است
خالق نشناخت دیده آدم مگر آن دم
کو جانب دل شد که جهان دار کتاب است
ای دانش عالم همه در سینه تو ضبط
دانند همگان شهد گهربار کتاب است
هر دیده بینا دل روشن چو ترا دید
فهمید که سرچشمه اسرار کتاب است
هر کس بتو آویخت دل و دیده و جانرا
آراست قدش اینهمه انوار کتاب است
از دانش روی تو فروزان دل انسان
مسکین‌ به غنا‌ می‌رسد تا یار کتاب است
.
.
.
حریفی که از وی نیازرد کس
بسی آزمودم، کتاب است و بس
رساند سخن را به خـوبی به بن
به بسم‌الله آغاز سازد سخن
نگیرد به کس سبقت ازهیچ باب
از او تا نپرسی نگوید جواب
توان خـواند در لـوح پیشانیش
خـط سرنوشت سخـن‌ دانیش
ز طورش به خلوتگه انجمن
همه خاموشی، با تو گوید سخن
کند مستمع، گر قبول کتاب
توان گفت در وصف او صد کتاب
.
.

شعر درباره ی کتاب و کتاب خوانی

.
انیس کنج تنهایی کتاب است
فروغ صبح دانایی کتاب است
بود بی مزد و منت اوستادی
ز دانش بخشدت هر دم گشادی
ندیمی مغز داری پوست پوشی
به سر کار گویایی خموشی
درونش همچو غنچه از ورق پر
به قیمت هر ورق زان یک طبق در
ز یک رنگی همه هم روی و هم پشت
گر ایشان را زند کس بر لب انگشت
به تقریر لطایف لب گشایند
هزاران گوهر معنی نمایند

منبع: شعر درباره کتاب و کتاب خوانی

شعر درباره کتاب و کتاب خوانی

 

924 بار مشاهده

شعر کتاب من یار مهربانم

دسته بندی : موزیک های مختلف تاریخ : پنج‌شنبه 16 نوامبر 2017

شعر کتاب من یار مهربانم

شعر کتاب من یار مهربانم

من یار مهربانم
دانا و خوش زبانم
گویم سخن فراوان
با آن که بی زبانم
پندت دهم فراوان
من یار پند دانم
من دوستی هنرمند
با سود و بی زیانم
از من مباش غافل
من یار پند دانم

منبع:شعر کتاب من یار مهربانم

2,303 بار مشاهده

شعر در مورد عید قربان

دسته بندی : دسته‌بندی نشده تاریخ : دوشنبه 28 دسامبر 2015

اشعار تبریک عید قربان

شعر در مورد عید قربان

شعر در مورد عید قربان

ای عزیزان به شما هدیه ز یزدان آمد
عید فرخنده ی نورانی قربان آمد

حاجیان سعی شما شد به حقیقت مقبول
رحمت واسعه ی حضرت سبحان آمد

عید قربان به حقیقت ز خداوند کریم
آفتابی به شب ظلمت انسان آمد

جمله دلها چو کویری ست پر از فصل عطش
بر کویر دل ما نعمت باران آمد

خاک میسوخت در اندوه عطش با حسرت
نقش در سینه ی این خاک گلستان آمد

امر شد تا که به قربانی اسماعیلش
آن خلیلی که پذیرفته ز رحمان آمد

امتحان داد به خوبی بخدا ابراهیم
جای آن ذبح عظیمی که به قربان آمد

آن حسینی که ز حج رفت سوی کرببلا
به خدا بهر سر افرازی قرآن آمد

 

ای تو جان نوبهاران، خوش رسیدی، خوش رسیدی!
ای تو شور آبشاران، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

ای شراب آسمانی، ای طلوع مهربانی
با تو شد خورشید خندان، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

ای که نامت گشته ذکر هر دم جان و روانم
ای شفای درد پنهان، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

آمدی چون ماه تازه، تیغ بر کف، خنده بر لب
آمدی ای عید قربان! خوش رسیدی، خوش رسیدی!

آمدی چون سیلْ جوشان ، بی‌خبر، ناگه، خروشان
تا کنی این خانه ویران، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

خانه‌ی عقل زبون را، عقل سرد تیره‌گون را
کرده‌ای با خاک یکسان، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

شعر می‌جوشد ز من، پیوسته هر شب، هر سحرگه
از تو شد این چشمه جوشان، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

منبع:شعر در مورد عید قربان

شعر در مورد عید قربان

679 بار مشاهده

شعر عاشقانه نو

دسته بندی : دسته‌بندی نشده تاریخ : دوشنبه 28 دسامبر 2015

زیباترین اشعار نو کوتاه و بلند عاشقانه از شاعران معروف

شعر عاشقانه نو

شعر عاشقانه نو

شعر نو عاشقانه
مجموعه کامل زیباترین شعرهای عاشقانه نو از معروف ترین شاعران ایران و جهان با موضوعات مختلف : رمانتیک و احساسی، دلتنگی و جدایی، غمگین و دلشکسته و اشعار بلند و کوتاه نو با مضمون دوست داشتن و عاشقی
عشق من به تو مانند دریاست
قدرتمند و عمیق برای همیشه
هر طوفان و باد و بارانی را تحمل می کند
دل های ما خاص و دوست داشتنی هستند
من با هر ضربان قلبم بیشتر عاشق تو می شوم

******

عشق من برای شما مانند دریای خشن است
بنابراین قدرتمند و عمیق برای همیشه خواهد بود.
از طوفان، باد و بارانهای سنگین
این هر درد را تحمل خواهد کرد.
دلهای ما خیلی خالص و دوست داشتنی هستند.
من با هر ضربان قلب عاشق تو هستم!
شعر نو کوتاه عاشقانه

از ماه بگویم؟
پیشترها گفته اند
از گل؟
آه …
یا من دیر شاعر شده ام
یا تو بیش از حد زیبایی

بهرام محمودی

******

شعر نو عاشقانه غمگین و دردناک جدایی

به حرمت نان و نمکى که با هم خوردیم
نان را تو ببر
که راهت بلند است
و طاقتت کوتاه
نمک را بگذار برای من
می خواهم
این زخم
تا همیشه تازه بماند

شمس لنگرودی

******

شعر نو عاشقانه کوتاه

تا شب نشده
خورشید را
لای موهایت می‌گذارم
و عاشق می‌شوم
فردا،
برای گفتن
دوستت دارم
دیر است

جلیل صفر بیگی

******

شعر عاشقانه نو

اگر تو نبودی
من کاملا بیکار بودم
هیچ کاری
در این دنیا ندارم
جز دوست داشتن تو

رسول یونان

******

شعر نو عاشقانه بلند

زیبا هوای حوصله ابری است
چشمی از عشق ببخشایم
تا رود آفتاب بشوید، دلتنگی مرا

زیبا هنوز عشق
در حول و حوش
چشم تو می‌چرخد
از من مگیر چشم
دست مرا بگیر و
کوچه‌های محبت را با من بگرد
یادم بده چگونه بخوانم
تا عشق در تمامی دل‌ها معنا شود
یادم بده چگونه نگاهت کنم که تردی بالایت
در تندباد عشق نلرزد

زیبا آن‌گونه عاشقم
که حرمت مجنون را
احساس می‌کنم

آن‌گونه عاشقم
که نیستان را
یک‌جا هوای زمزمه دارم

آن‌گونه عاشقم
که هر نفسم شعر است

زیبا
چشم تو شعر
چشم تو شاعر است
من دزد شعرهای چشم تو هستم

زیبا
کنار حوصله‌ام بنشین
بنشین مرا به شط غزل بنشان
بنشان مرا به منظره عشق
بنشان مرا به منظره باران
بنشان مرا به منظره رویش
من سبز می‌شوم

زیبا ستاره‌های کلامت را
در لحظه‌های ساکت عاشق بر من ببار
بر من ببار تا که برویم بهاروار
چشم از تو بود
و عشق بچرخانم بر حول این مدار

زیبا زیبا …
تمام حرف دلم این است
من عشق را
به نام تو آغاز کرده ام
در هر کجای عشق که هستی
آغاز کن مرا

محمدرضا عبدالملکیان

******

بی تو من با همه مردم دنیا قهرم
تو که دنیای منی
با دل من قهر نباش

******

شعر نو عاشقانه فروغ فرخزاد

وقتی که زندگی من
هیچ چیز نبود
هیچ چیز به جز تیک تاک ساعت دیواری
دریافتم
باید، باید، باید
دیوانه وار دوست بدارم
کسی را که مثل هیچ کس نیست

***
کاش
دل ها آنقدر پاک بود
که برای گفتن
دوستت دارم
نیازی به قسم خوردن نبود

******

اشعار نو عاشقانه

نمی‌خواستم
این عشق را فاش کنم
ناگاه به خود آمدم،
دیدم همه کلمات راز مرا می‌دانند

این است که
هرچه می‌نویسم
عاشقانه‌ای برای تو می‌شود

شهاب مقربین

******

شعر نو کوتاه عاشقانه شاملو

دست ات را به من بده
دست های تو با من آشناست
ای دیر یافته با تو سخن می گویم
به سان ابر که با توفان
به سان علف که با صحرا
به سان باران که با دریا
به سان پرنده که با بهار
به سان درخت که با جنگل سخن می گوید
زیرا که من
ریشه های تورا دریافته ام
زیرا که صدای من
با صدای تو آشناست

******
بی کلام اینجا باش
بودنت با دل من
بی صدا هم زیباست

******

شعر نو عاشقانه از شاعراف معروف

به جز حضور تو،
هیچ چیز این جهان بیکرانه را
جدی نگرفتم …
حتی عشق را

***

ماندن
به پای کسی که
دوستش داری
قشنگترین اسارت زندگی است

حسین پناهی

******

شعر نو عاشقانه اخوان ثالث

قاصدک هان، چه خبر آوردی؟
از کجا وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشی، اما،‌ اما
گرد بام و در من بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند

******

شعر نو عاشقانه فریدون مشیری

گاهی میان خلوت جمع
یا در انزوای خویش
موسیقی نگاه تو را گوش می‌کنم
وز شوقِ این محال
که دستم به دست توست
من جای راه رفتن
پرواز می‌کنم …!

***

یکی را دوست دارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند
نگاهش میکنم شاید
بخواند از نگاه من
که او را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نمی داند
به برگ گل نوشتم من
تو را دوست می دارم
ولی افسوس او گل را
به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند
به مهتاب گفتم ای مهتاب
سر راهت به کوی او
سلام من رسان و گو
تو را من دوست می دارم
ولی افسوس چون مهتاب به روی بسترش لغزید
یکی ابر سیه آمد که روی ماه تابان را بپوشانید
صبا را دیدم و گفتم صبا دستم به دامانت
بگو از من به دلدارم تو را من دوست می دارم
ولی افسوس و صد افسوس
ز ابر تیره برقی جست
که قاصد را میان ره بسوزانید
کنون وا مانده از هر جا
دگر با خود کنم نجوا
یکی را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نمی داند

******

شعر نو کوتاه احساسی و شاد

رها
همچو پرنده ای در باد
می چرخم در هوایت
شاید باز هم
به تیر نگاهت دچار شوم
شاید

فرهاد خیاط پور باغبان

******

عکس می‌گیرم
از ضربات شعری
که بر من فرود آوردی

عکس می‌گیرم
از صبحی برفی در ملائی که تو تیربارانم کرده‌ای

عکس می‌گیرم
از صدای تو، لبخندت، شکستن آوازم
و نشان می‌دهم
به کسی که شعر مرا می‌خواند
و باریکه‌ای از ابر
در حیرت لبخندش موج می‌زند

محمد شمس لنگرودی

******

شعر نو رمانتیک برای همسر و عشق زندگی

دوستت دارم
و پنهان کردن آسمان
پشت میله‌های قفس
آسان نیست

آن‌چه که پنهان می‌ماند خون است
خون است و عسل
که به نیش زنبوری
آشکار می‌شود

دوستت دارم
و نقشه‌ای از بهشت را می‌بینم
دورادور
با دو نهر از عسل
که کشان کشان
خود را به خانه من می‌رسانند

محمد شمس لنگرودی

******

شعر نو غمگین و دلتنگی

موهای تو
واکنش پیچیده‌ ای‌ ست
که باد به سیاهی بخت من
نشان می‌دهد

کامران رسول زاده

******

تو خورشید درخشان نیمه شبم هستی
شمع فروزان راهنمای من
درخشان ترین ستاره‌ای هستی که دیده‌ام
حتی در روزهای تاریک و ابری
همه چیز روبراه می‌شود
وقتی که خورشید نیمه شب مرا لمس کند

******

شعر عاشقانه نو از نیما یوشیج

تو را من چشم در راهم
شباهنگام
که می‌گیرند در شاخ تلاجن سایه‌ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم

تو را من چشم در راهم
شباهنگام
در آن دم که بر جا دره‌ها چون مرده ماران خفتگانند

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
تو را من چشم در راهم

******

کشاورز دعای باران خواند
و باران آمد
کاش تو را خواسته بود
کاش تو آمده بودی

علیرضا روشن

******
شعرهای عاشقانه نو

یک شب که
هزار شب نمی‌شود
گره بزن
سیاهی موهایت را
به سیاهی شب
ماهم شو

رسول عظیمی

******

شعر نو عاشقانه و مفهومی

درد بی درمان شنیدی؟
حال من یعنی همین
بی تو بودن درد دارد
می زند من را زمین
می زند بی تو مرا
این خاطراتت روز و شب
درد پیگیر من است
صعب العلاج یعنی همین

فریدون مشیری

******

جهان کوچکی‌ ست زندگی‌ ام
و تو
لطیف‌ ترین قدرت این جهانی
آغوش را تحریم کنی
بیچاره می‌شوم

کاظم خوشخو

******

برای درخت‌های کنار جاده فرقی ندارد
کسی که در سفر است
می‌رود، یا می‌آید
برای من اما فرق زیادی دارند
درختان مسیری که از تو دورم می‌کنند
و درختان مسیری که با تو نزدیکم

لیلا کردبچه

******

آن روز‌ها هر وقت موهایت را باز می‌کردی
باد وزیدن می‌گرفت!
این خشکسالی بی دلیل نیست.
و جز من هیچکس دلیلش را نمی‌داند!
باد دل باخته بود.
و تو
موهایت را کوتاه کرده‌ای!

نزار قبانی

******

شعر نو دلنشین فرانسوی

تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که آب می شود دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم
تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم
برای پشت کردن به آرزوهای محال
به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به خاطربوی لاله های وحشی
به خاطر گونه ی زرین آفتاب گردان
برای بنفشی بنفشه ها دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم
تورا برای لبخند تلخ لحظه ها
پرواز شیرین خاطره ها دوست می دارم
تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم
اندازه قطرات باران ، اندازه ی ستاره های آسمان دوست می دارم
تو را به اندازه خودت ، اندازه آن قلب پاکت دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام … دوست می دارم
تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام … دوست می دارم
برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای نخستین گناه
تو را به خاطر دوست داشتن … دوست می دارم
تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم … دوست می دارم …

پل الووار، ترجمه احمد شاملو

******

شعر نو زیبا و جدید

شب ها
بیهوده از این کوچه می گذرم
می دانی که خانه ی من این حوالی نیست
ظهرها
بیهوده در کافه ها به انتظار می نشینم
عصرها در ایستگاه
کاش یک نفر به شانه ام بزند که هی
کسی که با پای دلش رفته است
با قطار برنمی گردد
و چقدر خوب می شود
آن یک نفر تو باشی

***

فرقی نمی کند
پنجه ی طلایی آفتاب باشد
یا انگشت های خیس باران
این پنجره دیگر
جواب سلام آسمان را نخواهد داد
وقتی قرار نیست
تو از این کوچه بگذری

بهرام محمودی

******

تو مرا آزردی
که خودم کوچ کنم از شهرت
تو خیالت راحت
می روم از قلبت
می شوم دور ترین خاطره در شب هایت
تو به من می خندی
و به خود می گویی: باز می آید و می سوزد از این عشق ولی
برنمی گردم، نه
می روم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد
عشق زیباست و حرمت دارد

سهراب سپهری

******

باز کن پنجره ها را که نسیم
روی بالش پری از قاصدکی
خسته از راهی سخت
پشت در منتظر است
تا بگوید که چه سان
دل من بی تاب است

مریم اکبری

******

شعر نو انگلیسی عاشقانه

my love is non stop like sea
its trust like blind
its shine like star
its warm like sun
its soft like flower
AND
its beautiful like u

عشق مثل دریا هرگز متوقف نمیشه
عشق مثل یه آدم کور اطمینان میکنه
عشق مثل ستاره میدرخشه
عشق مثل خورشید گرم میکنه
عشق مثل گل ها لطیفه
و
عشق درست مثل تو زیباست

******

اولین بار
که بخواهم بگویم دوستت دارم خیلی سخت است
تب می‌کنم، عرق می‌کنم، می‌لرزم
جان می‌دهم هزار بار
می‌میرم و زنده می‌شوم پیش چشم‌های تو
تا بگویم دوستت دارم
اولین بار که بخواهم بگویم دوستت دارم
خیلی سخت است.
اما آخرین بار آن از همیشه سخت‌تر است
و امروز می‌خواهم برای آخرین بار بگویم دوستت دارم
و بعد راهم را بگیرم و بروم.
چون تازه فهمیدم
تو هرگز دوستم نداشتی!

شل سیلور استاین

******

ازمیان تمام چیز‌هایی که دیده‌ام
تنها تویی که می‌خواهم به دیدن‌اش ادامه دهم
از میان تمام چیز‌هایی که لمس کرده‌ام
تنها تویی که می‌خواهم به لمس کردنش ادامه دهم
خنده نارنج طعم‌ ات را دوست دارم
چه باید کنم‌ ای عشق؟
هیچ خبرم نیست که رسم عاشقی چگونه بوده است
هیچ نمی‌دانم عشق‌های دیگر چه سان‌اند؟
من با نگاه کردن به تو
با عشق ورزیدن به تو زنده‌ام
عاشق بودن، ذات من است

پابلو نرودا

******

کاش یک نفر بود
که می گفت به من
همه ی آن من از آن تو وقتی که دلت می گیرد …

******

شعر نو عاشقانه و احساسی

کلماتم را
در جوی سحر می‌ شویم
لحظه‌ هایم را
در روشنی باران‌ ها
تا برای تو شعری بسرایم، روشن
تا که بی‌ دغدغه بی‌ ابهام
سخنانم را
در حضور باد
این سالک دشت و‌ هامون
با تو بی‌ پرده بگویم
که تو را
دوست می‌دارم تا مرز جنون

محمدرضا شفیعی کدکنی

******
زندگی باید کرد
گاه با یک گل سرخ
گاه با یک دل تنگ
گاه با سوسوی امیدی کم رنگ
زندگی باید کرد
گاه با غزلی از احساس
گاه با خوشه ای از عطر گل یاس
زندگی باید کرد
گاه با ناب ترین شعر زمان
گاه با ساده ترین قصه یک انسان
زندگی باید کرد
گاه با سایه ابری سرگردان
گاه با هاله ای از سوز پنهان
گاه باید رویید
از پس آن باران
گاه باید خندید
بر غمی بی پایان
لحظه هایت بی غم
روزگارت آرام

سهراب سپهری

******

چند ریال
چند دلار
بگو چه قدر بیشتر؟
سکوت نکن
بگو عشق او، چه قدر بیشتر از من
ارزش داشت؟

******

کجای جهانی؟
پشت کدام پنجره اى؟
سپیدی صبح کدام شب تیره ای؟
خوشا به تو
خوشا به خاطره ات
که دل انگیزتر از شیدایی است

******

خورشیدی که تو را گرم می کند
بر من خواهد تابید
ماهی که به تو لبخند می زند
برای من از تو خواهد گفت
آسمانی که سقف تو ست
با من مهربان خواهد بود
زمین زیر پای تو
بستر من است
چقدر به هم نزدیکیم
محبوب من

رویا ناصری

منبع:شعر عاشقانه نو

شعر عاشقانه نو

1,624 بار مشاهده

شعر دوازده امام

دسته بندی : دسته‌بندی نشده تاریخ : دوشنبه 28 دسامبر 2015

شعر در مورد دوازده امام

شعر دوازده امام

شعر دوازده امام

ای یار با شهامت بگو از امامت

امامت خوش لقا دوازده پیشوا

آمده بعد از نبی اول ایشان علی

امام دوم حسن امام سوم حسین

چهارم علی بن حسین ای یار خوش گفتگو

امام پنجم بگو از طاهران طاهر است

محمد باقر است ششم جعفر صادق

هفتم موسی کاظم هشتم امام رضا

رضا به حکم قضا نهم محمد تقی

دهم علی نقی یازدهم عسکری

دوازدهم صاحب است زنده ولی غایب است

ظاهر شود زمانی روشن کند جهانی

منبع:شعر دوازده امام

شعر دوازده امام

2,445 بار مشاهده