ندا جبرائیلی متولد 15 مهر 1369 در تهران، بازیگر است
فارغ التحصیل لیسانس بازیگری تئاتر از دانشگاه تهران می باشد، فعالیت خود را با تئاتر شروع کرد سپس با فیلم کوتاه و سینمایی دیده شد و حالا در تلویزیون بازی می کند
از تئاتر تا فیلم توقیفی
فعالیت خود را بصورت جدی از سال اول ورود به دانشگاه با تئاتر شروع کرد
یک سال بعد در سال 1389 اولین تجربه جدی خود را با فیلم دونده زمین به کارگردانی کمال تبریزی بدست آور، در این فیلم کنار بازیگرانی چون سحر دولتشاهی بازی کرد
البته این فیلم بعلت توقیف 6 سال بعد در سال 95 اکران شد !
ورود به پرده سینما
در سال 91 با فیلم قاعده تصادف به کارگردانی و نویسدگی بهنام بهزادی در نقش شهرزاد کنار بازیگران چونی امیر جعفری، امید روحانی و محمدرضا غفاری بازی کرد و وارده پرده سینما شد
دیده شدن با یحیی
در سال 92 با فیلم ماهی و گربه بازی درخشانی در نقش مینا داشت، این فیلم در جشنواره ونیز جایزه محتوای خلاقانه را از آن خود کرد
یکسال بعد در سال 1393 با فیلم یحیی سکوت نکرد کنار بازیگرانی چون فاطمه معتمد آریا و رابعه اسکویی بازی کرد و چهره اش از این فیلم شناخته تر شد
ورود به تلویزیون
خانم جبرائیلی بعد از 9 سال فعالیت حرفه ای در نهایت سال 1389 با سریال برادر جان ویژه ماه رمضان شبکه سه اولین تجربه خود را در تلویزیون بدست آورد
ازدواج
ایشان هنوز ازدواج نکرده و مجرد می باشد
جایزه بهترین بازیگری
جبرائیلی در سال 97 جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره دَه برای بازی در فیلم کوتاه دربین به کارگردانی علی یاراستی را بدست آورد، او بجز بازیگری مشاوره متن نیز بود
طرفدار مسی و روحانی
خانم بازیگر علاقه خاصی به لیونل مسی بازیکن آرژانتین و تیم بارسلونا دارد، او همچنین یکی از حامیان سر سخت حسن روحانی در سال 92 بود
بیوگرافی ندا جبرائیلی
ترجیحم سینماست
ترجیح می دهم تمرکزم روی سینما باشد
سریال های تلویزیونی زمان زیادی را از بازیگر می گیرند و نمی توان همزمان با آن، کار دیگری قبول کرد البته کیفیت فیلمنامه هم مسئله است
سریال امام علی (ع) بعد از گذشت تقریبا 20 سال هنوز هم به عنوان یکی از سریال های پرمخاط تلویزیونی برشمرده می شود. سریالی که به واسطه هنرنمایی های بازیگران مطرحی چون داریوش ارجمند ، مرحوم مهدی فتحی ، بهزاد فراهانی ، ویشکا آسایش و مجموعه دیگری از بازیگران مطرح در کارنامه سریالهای تلویزیونی جایگاه ویژه ای پیدا کرد.
بک اتفاق عجیب و قابل توجه در این سریال مربوط به علی آزاد یکی از بازیگران قدیمی سینمای ایران است که پیش از انقلاب عمدتا در نقش های منفی بازی می کرد و در جریان ساخت سریال امام علی(ع)، به اصرار خود در این سریال نقشی می گیرد.
داوود میرباقری درباره بازی علی آزاد در سریال امام علی(ع) در گفتگویی توضیح داده است:حالتی منقلب داشت و خود را به شکلی وامدار علی بن ابیطالب می دانست. چهره رنگ پریده و دگرگونش که گویی تولدی دیگر را برای این بازیگر رقم می زد، دیگران را نیز به خود جلب کرده بود. در یکی از صحنه ها قرار شد علی آزاد در نقش ابن عباس داخل چادر امام علی(ع) بشود و بیرون آید. قبل از رفتن، او گفت:داوود، من از علی شرم دارم که به چادر او وارد شوم، نمی شود صحنه را عوض کنی و مثلا از کنار چادر بگذرم؟ گفتم نه.
و او داخل چادر شد. منتظر بودیم که بازگردد، دقایقی گذشت، خبری نشد، او را صدا کردیم، خبری نبود. داخل چادر شدیم؛ علی آزاد داخل چادر جان به جان آفرین تسلیم کرده بود… و صحنه های باقیمانده را فرد دیگری به جای آن مرحوم بازی کرد.
بیوگرافی علی آزاد
علی آزاد متولد 1317 تهران، فارغ التحصیل بازیگری از دانشکده هنرهای دراماتیک بود. او فعالیت هنری را سال 1339 با بازی در نمایش ویولون ساز کره مونا با گروه تئاتر اداره هنرهای دراماتیک آغاز کرد و در سال 1342 با بازی در فیلم «ساحل دور نیست» به کارگردانی سردار ساگر به سینما راه یافت. تنها کار او پس از سال 1358 بازی در مجموعه تلویزیونی امام علی به کارگردانی داوود میرباقری بود که با فوت وی در مرداد 1371 ناتمام ماند.
اما در این مجموعه تلویزیونی ماندگار، هنرمندان بزرگ و توانمند بسیاری حضور داشتند که شاید بواسطه رل های کوچک ترشان کمتر از آنها یاد شده و می شود، که این را باید به پای مسائل دیگری به جز کیفیت و نحوی بازی آنها گذاشت. از این نمونه می توان به بازی زنده یادان حسین پناهی، جواد خدادادی، جهانگیر فروهر، نعمت الله گرجی و احمد قدکچیان اشاره کرد.
بیستم آوریل زادروز مردى است که کمابیش نامش را شنیده ایم ودر مورد او حرف و حدیثهاى بسیار زیادى زده شده و در آینده نیز زده خواهد شد.
آدولف هیتلر مردى است که جهان را لرزاند و به اعتقاد بسیارى دنیایى که امروز در آن زندگى مى کنیم ساخته و دست پرورده اوست؛ دنیایى که چه از نظر نظامى و چه از نظر ارتباطات و از نقطه نظرهاى دیگرى چون پزشکى ، فرهنگى ، اقتصادى ، علمى و حتى تفریحى بى تاثیر از او نبوده و نمى تواند باشد.
در اینجا نمى خواهم در مورد خوب یا بد بودن او سخن بگویم چرا که تبلیغات دنیاى غرب بر علیه او به حدى است که هر کس تا نام او را مى شنود به یاد کوره هاى آدم سوزى ، کشتارهاى وسیع غیر نظامیان و جنگ و خونریزى و کشتار مى افتد.
در صورتى که واقعیت امر چیز دیگریست واین نکته هیچگاه نباید فراموش شود که هیتلر براى سه سال متوالى مرد سال اروپا لقب گرفت و جهانیان او را مى ستودند و ملت آلمان او را مى پرستیدند.
پس هیتلر را نباید به صرف یک جنایتکار جنگى نگریست ، هر چند که جنایتکار جنگى را نیز باید بیشتر مورد بررسى قرار داد. در هر جنگى جنایت رخ مى دهد و کشته شدن بیگناهان منفک از جنگ نمى باشد. آیا مى توان باور کرد که هیتلر به تنهایى دست به این همه جنایت زده باشد و متفقین جوابى به این جنایتها نداده باشند.
در دادگاه نورنبرگ که براى محاکمه جنایتکاران جنگى برگزار شده بود هیچ وکیل مدافعى از او دفاع نمى کرد و تنها دادستانهاى غربى بودند که او را محکوم مى کردند و شاهدینى بودند که همگى دست نشانده متفقین بودند و براى اثبات صحت و یا سقم مطالبشان هیچ بررسى جدى بعمل نیامد.
در جایى دیدم که شخصى در جایگاه شهود ادعا کرده بود که در کارخانه اى کار مى کرده که در آن توسط روغن برگرفته شده از انسانهایى که سوزانده مى شدند نوعى صابون درست مى کرده اند و تنها مدرکش قالب صابونى بود که روى میز قاضى دادگاه وجود داشت. حال در مورد اینکه آن صابون مورد آزمایش قرار گرفته یا خیر هیچ مدرکى در دست نمى باشد.
هیتلر مى گوید:
… به هیچ وجه مهم نیست ، وقتى ما فاتح شدیم هیچکس در این باره سوالى نخواهد کرد.
آرى ، مانند این است که او تمامى این روزها را پیش بینى کرده بوده است و پس از جنگ ، هنگامى که متفقین به پیروزى رسیده بودند هیچ کس آنها را بازخواست نکرد که مثلا آقاى استالین شما چرا در اول جنگ که متحد هیتلر بودید آن فجایع را در فنلاند بوجود آوردید.
به هرحال …….. مختصرى از زندگى او:
صد و چهارده سال پیش، دریک غروب بهارى در منطقه سرسبز باواریا ( مرز میان آلمان و اتریش) ، آلویس و کلارا صاحب فرزندى شدند که نامش را آدولف گذاشتند.
آلویس هیتلر کارمند اداره گمرک بود و به همین جهت دوست داشت که پسرش نیز راه او را ادامه دهد وکارمند شود. از این رو با آنکه درآن زمان در وضعیت مالى بدى قرار داشت پسرش را براى تحصیل به مدرسه فرستاد اما آدولف نمى خواست کارمند شود.
او کارمند شدن را همتراز اسارت مى دانست و از اینکه بله قربان گوى کس دیگرى باشد متنفر بود. به همین جهت با آنکه پدرش سخت مخالف بود به هنر نقاشى روى آورد. دیرى نپایید که نخست پدر و سپس مادرش را از دست داد و او مجبور شد که براى ادامه زندگى به تنهایى به وین، پایتخت بزرگ و ثروتمند آن زمان اروپا ، گام بگذارد. او در آنجا روزگار سختى را پشت سرگذاشت.
در سال 1914 یعنى درست در سالى که جنگ اول جهانى رخ داد به آلمان هجرت کرد و چون تعصبات ملى قویى داشت به جبهه اعزام شد و آن طور که دوستانش مى گویند رشادتهاى زیادى از خود نشان داد تا آنجا که به مدال صلیب شجاعت که تا آخر عمر با افتخار به گردن مى آویخت نائل گشت.
به سبب جراحتهاى جنگ در بیمارستان بسترى بود که خبر شکست آلمان را به گوشش رساندند. این تلخ ترین خبرى بود که تا آن زمان شنیده بود و او را منقلب نمود.او سیاستمداران را مسببین اصلى این شکست مى دانست و به همین جهت بود که نسبت به حکومتى که آنان بنام جمهورى وایمار تشکیل دادند هیچگاه خوشبین نبود.
پس از جنگ او در قسمت تبلیغات ارتش به کار مشغول شد تا زمانیکه وارد حزب کارگران آلمان گشت. این همان حزبى است که بعدها بنام حزب ناسیونال سوسیالیسم آلمان بزرگترین حزب آلمان گردید.
حزب کارگران حزبى کوچک و متشکل از نهایتا 10 عضو و تعدادى هوادار بود. اما با مدیریت، فعالیت و کوششهاى آدولف هیتلر و همچنین ابداعاتش از قبیل ساختن پرچم و سرود براى حزب و نیز برگزارى جلسات حزبى در اماکن مطرح و همچنین تاسیس روزنامه برا ى حزب رفته رفته تبدیل به حزبى بزرگ شد تا آنجا که دست به یک کودتا زدند که بعدها بنام کودتاى آبجوفروشى مشهور شد.
کودتایى که در آن هیتلر و دیگر افراد حزب بر علیه دولت جمهورى براه انداختند. اما به سبب خامى او و همکارانش در این راه با شکست مواجه شدند و نه تنها همگى را به زندان افکندند بلکه حزب تعطیل و غیر قانونى اعلام و از هرگونه فعالیتى منع گردید.
زندگینامه هیتلر
هر کس دیگرى بود دست از کار مى کشید و یا حداقل در زمانى که در زندان بود حرکتى نمى کرد اما این شخصیت خارق العاده دست به یکى از بزرگترین اعمال خویش زد، نوشتن کتابنبرد من .
کتاب نبرد من بعدها بعنوان کتاب مقدس نازیها ( اعضاء حزب ناسیونال سوسیالیسم ) درآمد که در آن ریشه هاى فکرى رایش سوم بیان گردیده است. رایشى که بزرگترین امپراتورى آلمان لقب گرفت.
پس از آزادى او با دولت توافق نمود که بر علیه آنان حرکتى انجام ندهد و اینچنین بود که بار دیگر حزب را رو به جلو به پیش راند.
حزب نازى به علت نبوغ سیاسى هیتلر به سرعت حزب اول آلمان شد و در پارلمان اکثریت کرسیها را به خود اختصاص داد بطوریکه هرمان گورینگ یکى از نزدیکترین یاران هیتلربه عنوان رئیس پارلمان انتخاب گردید.
سرانجام در 30 ژانویه 1933 ژنرال هیندنبورگ رئیس جمهور سالخورده آلمان آدولف هیتلر را به عنوان صدراعظم آلمان برگزید و این لحظه تاریخى آغاز رایش سوم مى باشد.
هیتلر پس از به قدرت رسیدن به سرعت وضع اقتصادى آلمان را بهبود بخشید و با اینکه در پیمان ورساى آلمان حق داشتن نیروى نظامى را نداشت با نیرنگ یک نیروى نظامى براى آلمان آفرید که تا آن زمان بى سابقه بود.
پس از آن اتریش را الحاق خاک آلمان کرد.اتریش پس از جنگ اول جهانى بسیار ضعیف شده بود و هیچ نشانى از شکوه و عظمت گذشته را نداشت ، به همین سبب مردم مشتاقانه به الحاق کشورشان به آلمان قدرتمند راى مثبت دادند. این واقعه به آنشلوس معروف است.
بدین ترتیب هیتلر در 14 مارس 1938 پیروزمندانه و در حالى که به ابراز احساسات مردم که مشتاقانه براى دیدنش صف کشیده بودند پاسخ مى گفت وارد وین ، شهرى که روزگارى در آن زندگى سختى را سپرى کرده بود ، گردید.
پیمان ورساى یکى از ذلت بارترین پیمانهایى بود که پس از جنگ اول جهانى و در پى شکست آلمانها بر ملت آلمان تحمیل گردیده بود و هیتلر سوگند خورده بود که این پیمان را براندازد. از جمله مفاد این پیمان دادن سرزمینهایى از آلمان به لهستان بود و چون آلمانیها، لهستانیها را ملتى پست تر از خود مى دانستند این امر برایشان بسیار گران مى آمد.
بدین سبب به دستور هیتلر در سپیده دم اول سپتامبر 1939 لشکریان قدرتمند ورماخت (ارتش آلمان ) مانند سیل از مرز لهستان عبور کردند و از شمال و جنوب و مغرب به سوى ورشو پیش راندند. انگلستان و فرانسه که در آن زمان جزو هم پیمانان لهستان بودند، پس از این واقعه به آلمان اعلام جنگ کردند واین آغاز جنگ دوم جهانى، بزرگترین جنگ تاریخ بشرى ، بود.
نبوغ نظامى هیتلر به صورتى بود که همه جهان را به شگفتى واداشته بود. با تدابیر نظامى این مرد لهستان، دانمارک، نروژ،هلند ، بلژیک و سپس فرانسه به سرعت به اشغال نیروهاى آلمانى درآمد.
هیتلر انگلستان را جزء لاینفک تمدن اروپا مى دانست و در هر لحظه از جنگ براى صلح با انگلستان اقدام مى کرد اما انگلیسیها که مردمى متکبر بودند حاضر به صلحى که کمتر از تسلیم نبود نمى شدند و تا آخرین نفس دلاورانه با آلمانها جنگیدند.
هیتلر که نه مى خواست انگلستان را از بین ببرد و نه مى خواست قدرت ارتش خود را کاهش دهد از ادامه جنگ در غرب منصرف شد و رویش را به طرف شرق ، یعنى روسیه ، برگرداند.
در ساعت 3:30 بامداد 22 ژوئن 1941 ارتش آلمان طى عملیاتى موسوم به بارباروسا به روسیه شوروى حمله کردند. در ابتدا سرعت ارتش بسیار بالا بود و در همان آغاز عملیات قسمتهاى بسیارى از خاک روسیه را به تصرف خود درآوردند.هیتلر و سایر فرماندهانش اینچنین مى پنداشتند که کار روسیه تا قبل از پائیز به اتمام خواهد رسید و همین ، بزرگترین اشتباه ، او بود.
در زمستان سرد آن سال روسیه، ارتش آلمان ، بعلت نداشتن تجهیزات کافى براى نبرد زمستانى با آنکه تا دروازه هاى مسکو رسیده بود، بعلت مقاومت سرسختانه مردم و ارتش روسیه، مجبور به عقب نشینى شد و این آغاز پایان بود.
پس از ورود آمریکا به جنگ جهانى دوم که توسط ژاپن صورت گرفت ، روح تازه اى در قواى متفقین دمیده شد و جنگ وارد مرحله جدیدى گردید.
سرانجام با توافقى که توسط سران سه کشور انگلستان،روسیه و آمریکا یعنى چرچیل، استالین و روزولت انجام گرفت ، متفقین از شرق و غرب به سمت آلمان یورش بردند و توانستند ارتش آلمان را به زانو درآورند.
هیتلر تا دقایق آخر مقاومت کرد و چون دیگر هیچ نیرویى براى جنگیدن نداشت براى آنکه جسدش به دست دشمنانش نیفتد دستور داد جسدش را بسوزانند و پس از این دستور با شلیک تپانچه به زندگى پر فراز و نشیب خود پایان داد.
اما جنگ جهانى دوم ، جداى از تبعات منفى ، آثار مثبتى نیز بر جاى گذاشت که امروزه بشراز آنها بهره مند است. اصولا انسانها در مواقعى که ضرورت ایجاد کند دست به کارهاى بزرگى مىزنند و رشد سریع علم و دانش بشرى و پیشرفت فوق العاده تکنولوژى که به علت رقابت شدید نظامى بوجود آمد از جمله این آثار است.
از دیگر مواردى که در دنیاى پس از جنگ بوجود آمد و مستقیما به این جنگ مربوط مىشود مى توان از تشکیل سازمان ملل متحد، بوجود آمدن بلوک شرق و غرب و دو قطبى شدن جهان و دهها موارد دیگر را نام برد که هنوز هم مى توانیم این موارد را ببینیم.
اما اگر هیتلر پیروز مى شد ما یقینا در دنیاى دیگرى زندگى مى کردیم و شاید این همه کشت و کشتارهایى که پس از این جنگ در سرتاسر جهان به بهانه هاى گوناگون شکل گرفته و مى گیرد بوجود نمى آمد………… و باز هم شاید … شاید ایران خوشبخت تر از آنى که هست مى بود.
وحید جلیلوند؛ مجری، صداپیشه و بازیگر تئاتر و تلویزیون، فارغالتحصیل کارگردانی تئاتر از دانشگاه تهران است. او فعالیت هنریاش را از سن 15 سالگی و با بازی در تئاتر آغاز کرد. نخستین کار حرفهای این هنرمند در تئاتر، با نمایشهایی چون «در اسارت هوا» و «غزل در حریر» رقم خورد. جلیلوند علاوه بر تئاتر، به طور همزمان فعالیت هنریاش را در رادیو دنبال کرد و در سال 1373 با بازی در مجموعهی «دام اعتیاد» به تلویزیون راه یافت.جلیلوند فعالیت سینمایی خود را از سال 1388 با فیلم «زمهریر» آغاز کرد. وی در زمینههای دیگری چون ساخت مستند، کارگردانی، تدوین و مجریگری نیز سابقهی فعالیت دارد. ایفای نقش غیاثالدین جمشیدکاشانی در مجموعهی «نردبام آسمان» (1388) به کارگردانی محمدحسین لطیفی، اولین حضور جدی او به عنوان بازیگر است. وی همچنین در مجموعهی «یادآوری» (1392) که انحصاراً توسط شبکهی آیفیلم تولید شده به نقشآفرینی پرداختهاست.
بیوگرافی وحید جلیلوند
وی در کارنامه هنریاش کارگردانی آثاری چون «ردپای باران»، «باران به روایتی دیگر»، «چشمی از عشق»، «ستاره سلام کن»، «40 دقیقه بدون قضاوت» و نمایش «عشق اتفاقی نیست که بیافتد» با مضامینی درباره قیام سیدالشهداء(ع)، به چشم میخورد.او همچنین ساخت مستندهایی چون «چشم خورشید» و «شرح درد اشتیاق» و مجریگری در ویژهبرنامهی ماه رمضان به نام «تسبیح 3» از شبکهی جهانی جامجم را در کانامهی هنریاش دارد.از جمله افتخارات این هنرمند، میتوان به دریافت تندیس بلورین بهترین کارگردانی برای فیلم «چهارشنبه 19 اردیبهشت» (1393) از بخش نو جشنوارهی فیلم فجر اشاره کرد.
حسن شماعی زاده متولد 1 اذر 1322 در اصفهان، خواننده است
فارغ التحصیل دیپلم از دبیرستان شهدای ادب اصفهان است، بجز خوانندگی از آهنگسازان بنام با ساز تخصصی ساکسوفون است تابحال یکبار ازدواج کرده است
شروع فعالیت تا رادیو
از 13 سالگی وارد ارکستر تئاتر اصفهان شدم
از سال 1338 وقتی 16 ساله بود کارم را بصورت حرفه ای دنبال کردم ، در سال 1341 وقتی 19 ساله بودم به تهران آمدم و در کلوپ های مختلف مشغول بکار شدم
در سال 1345 نیز وارد رادیو شدم
شروع خوانندگی
از سال 1351 وقتی 29 ساله بودم اهنگساری را شروع کردم و یکسال بعد بنام به درخواست مردم به خوانندگی روی آورد، از سال 1354 کار اصلی ام خواننده بود
ازدواج
در سال 1346 وقتی 22 ساله بودم با همسرم نوشین ازدواج کردم و دارای دو فرزند بنام های افشین 45 ساله دندانپزشک و عقیق (نیکی) 36 ساله کارشناس امور قیمت گزاری مسکن هستم
سازهای تخصصی
تخصص اصلی ام در نوازندگی سازهای بادی است
سازهایی چون کلارینت، ساکسیفون و فلوت را می زنم ولی از سال 1351 به بعد اجبارا به آهنگسازی و خوانندگی روی آوردم البته هنوز هم گه گاهی در اجراهایم ساز می نوازم
بیماری
در آن زمان روزی 10 – 12 ساعت کار نوازندگی می کردم که در نهایت باعث مشکلاتی در ناحیه کمر و گردنم شد که مجبور شدم تنها به آهنگسازی و در نهایت خوانندگی بپردازم
مهاجرت
شماعی زاده پس از انقلاب 1357 به علت حمله عده ای به خانه اش به همراه خانواده اش به آمریکا مهاجرت کرد و در آنجا هم به آهنگسازی و خوانندگی ادامه داد
ترانه سرایی
چندتایی از آهنگ هایم را خودم شعرش را سروده ام اما ترانه سرا نیستم، هرازگاهی درد دلهایم را می نویسم
علایق
بیوگرافی حسن شماعی زاده
تفریح من فوتبال و کتاب خواندن است
بیشتر کتاب های سیاسی و تاریخی مطالعه می کنم چون مسافرت زیاد می روم خودم را با کتاب خوانی مشغول می کنم و به حیوانات هم علاقه زیادی دارم
خانم ملک محمدی در دوازدهمین روز از اسفندماه ۱۳۶۸ در
شهر تهران به دنیا آمده است او یکی از بازیگران جوان تلویزیون
است که به تازگی توانسته به شهرت فراوانی در رسانه ها برسد
درباره این بازیگر سریال چرخ و فلک به زودی بیشتر خواهیم شنید.
در رشته ریاضی فیزیک درس خوانده است و در دانشگاه
هنر شرکت کرده و به گرایش موسیقی رفته و توانسته لیسانس رشته موسیقی را در بخش نوازندگی ویولون اخذ کند.
تست بازیگری توسط تهمینه میلانی
این بازیگر بعد از مشاهده آگهی اینترنتی مبنی بر تست
بازیگری توسط خانم تهمینه میلانی کارگردان سرشناس
به دفتر او مراجعه کرده و تست بازیگری داده و توانسته
نظر خانم میلانی را جلب کند و او را برای بازی در فیلمش به کار ببرد.
فیلمی که خانم میلانی از او تست گرفته فیلم “سوپر استار” بوده است
فیلمی که در آن شهاب حسینی بازیگر مشهور جهان بازی کرده و نقش اول ان فیلم بود.
استاد ویلن زدن
فتانه ملک محمدی در ویولن زدن تخصص بسیار زیادی دارد و در کودکی علاقمند به این ساز بوده و همیشه آرزو داشته که در این رشته فعالیت کند او میگوید متاسفانه در دوراه دبیرستان رشته ای به نام موسیقی وجود نداشت و به ناچرا ریاضی فیزیک را انتخاب کردم که بتوانم بعد از اخذ دیپلم برای کنکور هنر شرکت کنم و به رشته موسیقی بروم.
فیلم های سینمایی
این بازیگر جوان تا به حال سه فیلم سینمایی بازی کرده است اولین فیلم سینمایی او در سال ۱۳۸۷ بود که فیلم “سوپر استار” و دومین تجربه سینمایی او در سال ۱۳۸۹ با فیلم “پنهون” بود و آخرین فیلم او “پرسه در شهر لاجوردی” در سال ۱۳۹۴ بوده.
سریال های تلویزیونی
تنها سریالی که فتانه ملک محمدی بازی کرده مجموعه تلویزیونی “چرخ و فلک بوده است.
ازدواج و همسر
او در سال ۱۳۸۵ با شخصی به نام نیما ازدواج کرده و متاهل میباشد که تصویر ان را در زیر میبینید.
تارا آغداشلو در ۱۵ دی ۱۳۶۶(5 ژانویهٔ 1988) در تهران به دنیا آمد.
پدر وی آیدین آغداشلو (زاده ۸ آبان ۱۳۱۹ در رشت) که فرزند محمد بیک آغداشلو (حاجی اوف) و ناهید نخجوان است. محمد بیک از مهاجران قفقازی و عضو حزب مساوات قفقاز بود و خاندان وی نیز نام خانوادگی خود را از نام شهر کوچک آغداش گرفتهاند. پس از تصرف دوباره قفقاز توسط نیروهای بلشویک به دستور لنین، این نیروها به دستگیری و کشتار اعضای حزب مساوات پرداختند و محمد بیک آغداشلو ناچار شد شبانه سوار بر اسب از رود ارس بگذرد و به ایران پناه آورد.
آیدین پدر تارا آغداشلو نخستین بار با شهره ازدواج کرد اما بخاطر اختلافات فکری و درگیری های مداوم از او جدا شد و در دومین ازدواجش در سال ۱۳۶۰ با فیروزه اطهاری (دانشآموخته معماری) که از دانشجویان خودش بود، ازدواج کرد و صاحب یک دختر و یک پسر به نامهای تارا و تکین شد.تارا از بچگی روحیه تندخویی در خود داشت و در بازی های کودکانه با بقیه کودکان دچار مشکل می شد و با پیگیری آیدین و سفارش خاص ایشان، مربیان وی برای رفع این موضوع نهایت تلاش خود را به کار بستند اما خوی لجاجت و هیجان بیش از حد، وی را از درس و فراگیری مسائل علمی باز می داشت.
این روال در وی ادامه پیدا کرد تا در دوران راهنمایی که در مدرسه کاشفی مشغول به تحصیل شد و ارتباط وی با پسرها آنچنان بین دیگر هم کلاسیهایش جا افتاده بود که مسئولین مدرسه بارها به خانواده اش تذکر دادند اما بی توجهی تارا و لجاجت در تداوم این مسائل باعث شد از مدرسه اخراج شود و سال سوم راهنمایی را ناقص رها کند .
بیوگرافی تارا آغداشلو
مشکلات و مسائل عدیده ای که تارا برای خانواده اش به وجود می آورد تمامی نداشت و اساسا طرز زندگی تارا با جامعه ایرانی هماهنگ نبود که بعدها نیز خود تارا در یک مصاحبه ای در صدای آمریکا به این مساله اذعان نمود البته که درگیری پدرو مادر وی و در نهایت طلاق آنها نیز در این مشکلات دخیل بود و بخاطر همین بعد از جدایی تصمیم به این گرفتند که تارا همراه مادرش در 15 سالگی به کانادا مهاجرت کنند و ایران را برای همیشه ترک کنند.
اما فشار روانی و غربت و دوری از پدر و طلاق پدرو مادر موجب افسردگی تارا شد تا حدی که از هفته سوم به روانپزشک مراجعه کردند و در نهایت با تشخیص معالجین در بیمارستان روانی کانادا بستری شد تا اینکه وی پس از 9 ماه بهتر شد و از تحت درمان مستقیم خارج شد.
تارا در 18 سالگی و بعد از رسیدن به سن قانونی با یکی از هم کلاسی هایش به نام لادبن که جوانی کانادایی بود رابطه عاشقانه و عاطفی ایجاد کرد اما باقی ماندن اثرات بیماری و تندخویی وی نتوانست این رابطه را بیشتر از 6 ماه پایدار بدارد.
این اتفاقات پی در پی و ناخوشایند برای تارا بالاخره وی را وادار به بازبینی زندگی خویش کرد و این بازبینی تحولی بزرگ برایش به وجود آورد تا جایی که بعد از مهاجرت به لندن و تحصیل در دانشگاه، در مدتی کوتاه و فقط در چندین سال از خودش یک چهره رسانه ای ساخت، هرچند که جنجال زیادی از مسیر این پیشرفت پیش آمد.
بعد از لیسانس در لندن فوق لیسانس ارتباطات جهانی و رسانهای گرفت، وی نخستین کتاب شعرش خویش را با نام ” این یک انار نیست ” منتشر کرده است که گفتگوها در مورد کپی بودن این اشعار به شدت مورد بحث است چون وی به هیچ وجه در صحبت ها و برنامه های تلویزیونی چنین طبعی را از خود نشان نداده است و کاملا فضای خشک و منطقی دارد و به گفته چند تن از نزدیکان، تمام اثرات وی سفارشی است و از جانب دیگران نوشته شده است و علت ناهماهنگ بودن اثرات هم تعدد نویسندگان می باشد. تارا آغداشلو قبل از حضور در شبکه من و تو ۱ بارها به عنوان کارشناس در شبکههای بیبیسی فارسی و صدای آمریکا شرکت کرده است.
به گفته وی، نوشتن خیلی زود شروع شد، از شعر به داستان به روزنامه نگاری، ترانه، مقاله، پایان نامه، و هنوز هم ادامه داره. با وجود مهاجرت به کانادا تو سنّ کم، در این ۱۰ سال رابطه ام با ایران عمیقا حفظ شد.
اما از خیلی زود تصمیم گرفتم، یا شاید ناچار شدم، که آدم جهانی باشم تا بتونم هم از زندگیم لذت ببرم هم فعالیتهایی که دوست دارم رو در سطح گسترده تری انجام بدم و خاطرات تلخ گذشته را از یاد ببرم. نه تنها به طور حرفهای، بلکه معتقدم زندگی فقط با ذهن باز و چشم های کنجکاو و جویا معنی پیدا میکنه.
همین شد که بعد از لیسانس روزنامه نگاری، چاپ مجموع شعرهام (این یک انار نیست)، و شروع کار خبرنگاری در تلویزیون، به لندن اومدم. اینجا فوق لیسانس ارتباطات جهانی و رسانه ای توی دانشگاه سواز (SOAS) گرفتم و مشغول به گرداندن یه گالری در شرق لندن شدم.
هنر همیشه بخشی از زندگیم بوده، مثل زبان دوم. اگه همه اینها به نظرتون یه کم قر و قاطی میاد، حق دارید.از هنر تا ادبیات تا سیاست، من همه اینها رو دوست دارم و دنبالشون هستم. راجع به هر کدوم هم سلیقه و نظر خودم رو دارم و با این زمینه هست که در برنامه سمت نو پیشتون خواهم بود.
تارا آغداشلو هم اکنون بیشتر فعالیتش در شبکه من و تو می باشد و جزء مجریان دسته دوم این کانال محسوب می شود و شاید علت رکود و عدم رشدش در این شبکه، باقی ماندن خصلت لجاجت و تندخویی اش می باشد که به دنبال آن مخاطبین این شبکه واکنش مثبتی به اظهار نظرات این مجری نشان نداده اند و جزء معدود مجریانی محسوب می شود که منتقدینش بیشتر از طرفدارانش می باشد.بحران جوانی، نقشه شهر، سمت نو از جمله برنامه هایی است که تارا در آن مشارکت داشته و مجری گری کرده است.
او در یکی از قسمت های برنامه سمت نو، علت توقف یک هفته ای این برنامه را تصادفش با یک زن در لندن اعلام کرد.
تارا که سعی می کرد ماجرای تصادفش با یک زن، آن هم در حال مستی را با بازی رسانه ای عادی جلوه دهد، دلیل عدم پخش یک هفته ای این برنامه را تصادف با یک زن و به دردسر افتادنش اعلام کرد.
آغداشلو در این برنامه با اعتراف به مستی اش در حین رانندگی و تصادفش با یک زن در لندن گفت: «با خانمی تصادف کردم، البته در حین مستی و ایشان الان در بیمارستان هستند.»
مجری شبکه من و تو سعی داشت تا با عادی جلوه دادن مصرف مشروبات الکلی، تصادفش با یک زن را توجیه و اینکه چون مست بوده خود را تبرئه کند.
وی هم اکنون ساکن لندن است و علاوه بر تحصیل و شعر وو مدلینگ بیشترین فعالیتش را شبکه تلویزیونی من و تو می گذراند …
دکتر غلامعلی بسکی بی شک یکی از مشاهیر بزرگ ایران و از چهره های برجسته علمی و دانشگاهی در زمینه حمایت از محیط زیست ، است.
او علاوه بر شهرت گسترده در ایران از شهرت جهانی نیز برخوردار است و تا کنون شبکه تلویزیونی Supreme Master Tv در راستای پاسداشت شخصیتهای مشفق جهانی، از دکتر غلامعلی بسکی، تجلیل کرده و لوح و نشان شفقت را به وی اهدا نموده است.
انجمن بین المللی «چینگ های» نیز وی را به عنوان «قهرمان درخشان جهان» معرفی کرده است.
دکتر بسکی زندگی نامه زیبایی دارد. وی نمونه ای از یک انسان مصمم و دارای فکر و جهان بینی خاص خود است. که با همین جهانبینی توانسته است به برخی از بزرگترین مشکلاتی که برایش پیش آمده (از جمله بیماری سرطان) غلبه کند و هم اکنون با 81 سال سن ، از وضعیت جسمی و روانی خوبی برخوردار است.
بسکی همچنین از خیرین برجسته ایران نیز هست . وی تا کنون چندین مورد از اموال شخصی خود را در شهرهای مشهد ، گرگان ، تهران و استان های ساحلی دریای خزر وقف محیط زیست ایران و ارائه خدمات بهداشتی به مردم کرده است.
هم اکنون نیز در گوشه و کنار منطقه سبزوار بزرگ که زادگاه اوست ، در حال انجام برخی فعالیت های ارزشمند محیط زیستی است.
از جمله به گفته خودش در داورزن و ششتمد در حال کاشت درخت کاری در زمین های به مساحت 40 هکتار است. و همچنین قرار است در سبزوار نیز با همکاری شهرداری این شهر به احداث یک پارک 150 یا 200 هکتاری بپردازد. (منبع1) ، (منبع2)
دکتر بسکی به دلیل همه این فعالیت های ارزشمند علمی و اجتماعیش هم اکنون مورد افتخار همشهریانش در سبزوار و ششتمد است و در ردیف یکی از برجسته ترین مشاهیر منطقه سبزوار محسوب می شود.
به همین دلیل برخی سایت ها و وبلاگ های محلی دائما اخبار و رویدادهای مربوط به این پدر دلسوز طبیعت ایران را منتشر می کنند.
وبلاگ روستای بسک روستای پدری دکتر بسکی از جمله این رسانه هاست که اخیراً به انتشار یک زندگی نامه کامل از این حامی بزرگ طبیعیت در ایران منتشر کرده است.
در ادامه مجله اینترنتی اسرارنامه ، برای آشنایی بیشتر مخاطبا ن گرامی به انتشار زندگی نامه کامل دکتر بسکی به نقل از وبلاگ روستای بسک نگین ششتمد می پردازد :
بیوگرافی دکتر غلامعلی بسکی
بیوگرافی دکتر بسکی
دکتر غلامعلی بِسکی، معروف به پدر طبیعت ایران و بابا بسکی، یکی از چهرههای شاخص و فعال محیط زیست و از طرفداران طبیعت، در سال ١٣١٠شمسی در سبزوار به دنیا آمد. پدرش از روستای بسک ششتمد بود. وی پس از به پایان رساندن تحصیلات ابتدایی و سپس دوره متوسطه در دبیرستان اسرار [سبزوار]، در آزمون پزشکی شرکت کرد و در این رشته پذیرفته شد. به تهران رفت و با تلاشهای بیوقفه خود در رشته پزشکی از دانشگاه علوم پزشکی تهران مدرک دکترای طب عمومی گرفت.
او در رشته جراحی زنان ادامه تحصیل داد و سرانجام در سال ١٣۴۵با درجه تخصصی جراحی زنان از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. دکتر بسکی به عنوان پزشک جراح به گنبدکاووس رفت و در همان سال ورود خویش به این شهر، بیمارستان و زایشگاه دکتر بسکی را بنا نهاد.
از سال ١٣۴٩ به علت ابتلا به سرطان و جهت درمان این بیماری مُهلک به شیوه طبیعی، از جوامع شهری فاصله گرفت و باگوشهگیری در جنگل گلستان و سکونت در آنجا، فصل نوینی از زندگی خود را در دامان طبیعت شروع کرد و بر اثرکوهپیماییهای زیاد در لابه لای جنگلها و درههای پردرخت و چشمهسارها، خلق وخوی طبیعت دوستی را دریافت و با این زندگی، انسی دیرینه یافت. این جراح سبزواری هر روز پس از طی مسافت چندین کیلومتر، به بیمارستان خویش میآمد.
دکتر بسکی قریب به چهل سال است که به رژیم گیاهخواری و خامخواری روی آورده و غالباً از غذای گوشتدار مصرف نمیکند و معتقد است از زمانیکه زندگی شهرنشینی را رها کرده و به جنگلهای گلستان پناه برده، بیماری برونشیت، واریس، دیسک کمر و پروستات، آب مروارید چشم و برونشیت چرکی و حساسیتهای بدنی، پوستی و… خود را که پیش از این به آنها مبتلا بوده، از دست داده و به طور طبیعی معالجه کرده است.
وی سالها پیش به سبب افزایش اسید اوریک در خونش که باعث درد مفصل بویژه در ناحیه انگشت سبابه وی شده بود، از مصرف داروهای شیمیایی پرهیز کرد و بجای آن از رژیم گیاه خامخواری استفاده کرد.
او از آب چشمه می نوشد و مدعی است صابون برای پوست بدن مفید نیست؛ بنابراین بیش از 45 سال است که از صابون استفاده نمیکند. هر روز دوش آب سرد میگیرد. این طبیب طبیعتدوست، تمام اموال خود را به شرح زیر وقف فعالیتهای محیط زیستی و امور خیریه کرده است:
– بیمارستان و زایشگاه دکتر بسکی در شهرستان گنبدکاووس که این بیمارستان را در سال ١٣۴۵ بنا نهاد.
– مدرسه تیزهوشان استان گلستان و خانه ریاضی استان گلستان و سرای گاندی (تیزهوشان فقیر در روستاها)
– احداث زائرسرا در جنگل گلستان به مساحت ۵/١ هکتار باغ پردرخت و کتابخانه و چند ساختمان برای رفاه حال زائران حضرت رضا(ع)
– مزرعه وقفی ٢٣ هکتار با گلخانه آن (۵/١ هکتار) و ٢٠ هکتار کشت زیتون و دامداری شیری ١۵٠ رأسی و توتستان کرم ابریشم و انگورکاری به طول یک کیلومتر
– شش آپارتمان در دریاکنار مازندران (یک مزرعه چندهکتاری با 200 راس گاو در دریاکنار)
– پنج ساختمان به وسعت ١٠٠٠ متر در خیابان آزادی مشهد.
– سه طبقه آپارتمان در تهران (واقع در میدان انقلاب، ابتدای خیابان کارگرجنوبی، خیابان جمالزاده، کوچه رشتچی که در سال 1384 به عنوان خانه محیط زیست تهران وقف ستاد شهر سالم شده است).
– اتومبیل پژوی ۴٠۵ وقف محیط زیست و درختکاری.
دکتر بسکی که اینک چهرهای آشنا برای علاقهمندان محیط زیست است، همواره با شور و هیجان مثالزدنی به دفاع از طبیعت بیزبان برخاسته، از تهدیدها و زیادهخواهی انسان و تلاشش برای نابودی هستی سخن میگوید. ایشان به دلیل حضور داوطلبانه خود برای گسترش فرهنگ حمایت از طبیعت، تاکنون دو بار موفق به دریافت نشان ملی محیط زیست کشور شده است.
به منظور تجلیل از زحمات وخدمات این پزشک والامقام، در روز پنج شنبه 23 آبان 1387 همایشی با عنوان «سمینار بزرگداشت دکتر بسکی و گیاهخواری و گرمایش زمین» در سالن مرکز اجتماعات مرکز آموزشهای اجتماعی شهرداری منطقه 9 تهران برگزار شد. همچنین شبکه تلویزیونی Supreme Master Tv با هماهنگی خانه محیط زیست سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، در راستای پاسداشت شخصیتهای مشفق جهانی، از دکتر غلامعلی بسکی، تجلیل کرد.
در این مراسم که با حضور رئیس خانه محیط زیست تهران و جمعی از مسئولان، هنرمندان سینما و تلویزیون، برگزار شد، شبکه جهانی Supreme با اهداء لوح و نشان شفقت از دکتر غلامعلی بسکی به دلیل رفتارهای انسان دوستانه، وقف املاک شخصی و تلاشهای خیرخواهانه در جهت حفظ محیط زیست تقدیرکرد.
دکتر غلامعلی بسکی، علاوه بر کسب نشان ملی زیست محیطی، به سبب تلاشهای انساندوستانه و حمایت از طبیعت، در سال 2008 میلادی مفتخر به دریافت جایزه «قهرمان درخشان جهان» از انجمن بینالمللی «چینکهای» شد.
شایسته است مسئولان شهرستان سبزوار و شهر ششتمد، نیز مراسم بزرگداشتی برای این پزشک طبیعتدوست- که آشنای همه ایرانیان است، اما متأسفانه در زادگاهش ناآشناست- برگزار کنند و همشهریانش را بیشتر با ایشان و سلوک وی آشنا کنند.
جان بولتون یک سیاستمدار ۷۰ ساله است که از سال ۱۹۸۱ میلادی (حدود ۴۰ سال پیش)، هر بار که جمهوریخواهان در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شدند، در دولت کشورش در مقامهای مختلف سیاسی حضور داشته است.
او فرزند یک پدر آتشنشان و مادر خانهدار است و با کمک موفقیتهای تحصیلی، مسیر پیشرفتش را هموار کرده است. جان بولتون در دانشگاه ییل، در رشته حقوق تحصیل کرده است. درست در همان سالهایی که بیل و هیلاری کلینتون در همین دانشگاه مهم آمریکایی در حال تحصیل بودند.
او از دوران دانشجویی، تمایلات تند دست راستی داشته و تا همین امروز، در چشمانداز کلی اعتقاداتش، در همین اردوگاه سیاسی باقی مانده است. به این معنا که مثلا از دست دانشجویان مخالف جنگ ویتنام کلافه بوده، یا از چهرههایی مانند بری گلدواتر، از غولهای جمهوریخواهان در دهه ۶۰ و ۷۰ و از مخالفان قانون حقوق شهروندی (برای رفع تبعیض علیه سیاهپوستان)، حمایت کرده است.
بیوگرافی جان بولتون
جان بولتونبه عنوان یک حقوقدان محافظهکار، بعد از مدتی کار وکالت، از طریق ورود به بوروکراسی به عنوان مشاور حقوقی آژانس توسعه بینالمللی آمریکا (USAID)، به فعالیت سیاسیاش، ابعادی حرفهای بخشید؛ دورانی که به گفته خودش، اثر آموزشی قابلتوجهی بر روی او گذاشت و آنطور که در کتاب خاطراتش نوشته، همین سابقه موجب شد تا او جزئیات ساختار اداری آمریکا، نحوه اثرگذاری سازمانها بر یکدیگر و مهمتر، چگونگی سیاستگذاری در کشورش را بیاموزد.
از اینجا، یعنی در آغاز دوران رونالد ریگان، او بین قدرت (پستهایی در دولتهای ریگان، جرج بوش پدر و پسر و دونالد ترامپ) و مراکز مطالعاتی اثرگذار و کلیدی دست راستیها مانند امریکناینترپرایز و تفسیر سیاسی در رسانههایی مانند فاکس نیوز، در رفت و آمد بوده. ضمن اینکه او در سال ۲۰۰۰ میلادی، گزینه نامزدی از سوی حزب جمهوریخواه برای انتخابات ریاست جمهوری را نیز بررسی کرد، اما هرگز خود را نامزد نکرد.
بعدتر برخی نزدیکانش گفتند که طرح موضوع نامزدی ریاستجمهوری تنها با این هدف از سوی او دنبال شد تا از این راه موقعیت سیاسیاش ارتقا پیدا کند و به سمت وزارت خارجه دست یابد. در مسیر فعالیت سیاسی بولتون، وزارت خارجه همچون یک نقطه پایان طلایی است که هنوز به آن نرسیده و فعلا چشماندازی هم برای رسیدن به این پست دیده نمیشود.
در عوض او در سال ۲۰۰۵ از سوی جورج بوش به سمت نماینده آمریکا در سازمان ملل انتخاب شد. دو سال بعد از جنگ عراق، رابطه آمریکا و سازمان ملل در یکی از بدترین روزگار خود قرار داشت و جورج بوش به سراغ سیاستمداری رفت که مهمترین ویژگیاش تا آن روزها، دشمنیاش با سازمانهای بینالمللی و در راس آن سازمان ملل بود.
این انتخاب موجب شد تا جلسه بررسی صلاحیت او در مجلس سنا، به یک نمایش پرماجرای مجادله و مخالفت تبدیل شود و دموکراتها که در انتخابات میاندورهای پیروزی خیرهکنندهای به دست آورده بودند و کنگره را کنترل میکردند، با ابتکار جو بایدن موفق شدند جلوی تایید جان بولتون را به عنوان سفیر آمریکا در سازمان ملل بگیرند. اما جورج بوش کوتاه نیامد و با استفاده از یک خلاء قانونی، در دوران تعطیلی مجلس، بولتون را به این سمت منصوب کرد و او سرانجام بدون رای موافق کنگره به این سمت رسید.
بیوگرافی جان بولتون
دوران حضور بولتون در این پست کوتاه بود و او بعد از ۱۶ ماه از این مقام کنار گذاشته شد. اما همین دوران کوتاه نیز کافی بود تا او به یکی از خبرسازترین چهرههای این سازمان تبدیل شود و مخالفتش با سازمان ملل به سر زبان بیافتد. او در همان روزها معماری سالن معروف مجمع عمومی را “به شکل نامحسوسی فاشیستی” توصیف کرد و دبیر کل سازمان ملل را نیز به طعنه “یک پاپ سکولار” خواند؛ کنایهای به قدرت فراملی پاپ در قرون وسطی و مداخله واتیکان در امور داخلی کشورهای اروپای مرکزی.
نام :شجاع نام خانوادگی :خلیل زاده تاریخ تولد :24 اردیبهشت 1368 محل تولد :بابلسر باشگاه فعلی :پرسپولیس تهران شماره پیراهن :3 پست :دفاع وسط
بیوگرافی شجاع خلیل زاده
شجاع خلیل زاده (زاده 24 اردیبهشت 1368 – بابلسر) بازیکن فوتبال اهل ایران است. او فوتبال حرفه ای خود را از مس رفسنجان شروع کرد و توسط مرفاوی مربی وقت مس کرمان به این تیم در لیگ برتر پیوست و بعد از پیوستن به سپاهان و بازی در این تیم خیلی زود به یکی از بهترین مدافعان ایران تبدیل شد. او هم اکنون عضو باشگاه پرسپولیس تهران می باشد. ابطال کارت پایان خدمت سربازی شجاع خلیل زاده حوزه نظام وظیفه در پاییز سال 1393 با ارسال یک لیست به سازمان لیگ، کارت پایان خدمت 27 بازیکن شاغل در فوتبال ایران را ابطال کرد که نام شجاع خلیل زاده نیز در این لیست به چشم می خورد. بازی شجاع خلیل زاده در تیم ملی خلیل زاده برای نخستین بار در سال 1391 با دعوت کارلوس کیروش و بازی مقابل موزامبیک که با برتری 3–0 تیم ملی حاصل شد، پیراهن تیم ملی را برتن کرد.
انتخاب پرسپولیس برای شجاع مدافع جدید تیم فوتبال پرسپولیس در مورد اینکه این تیم چقدر به پیشرفتش کمک خواهد کرد، گفت:هرکسی آرزویش است که در پرسپولیس بازی کند و من هم مستثنی نیستم. تمام تلاشمان را برای تیم می کنیم و می خواهیم رکوردشکنی مان بهتر از فصل گذشته باشد. پوشیدن شماره 3 چه دلیلی داشت خلیل زاده در مورد اینکه چرا شماره 3 را انتخاب کرد، گفت:خودم این شماره را دوست داشتم و باشگاه هم لطف کرد و آن را به من داد.
راه یابی شجاع خلیل زاده به تیم ملی وی در مورد اینکه چقدر امیدوار است که به تیم ملی راه پیدا کند، اظهار داشت:عملکرد خودم مهم است، تلاشم را می کنم با بازی خوب به تیم ملی برسم، چه باشم و چه نباشم برای تیم ملی آرزوی موفقیت می کنم. مذاکرات قبلی با پرسپولیس مدافع سابق سپاهانی ها پیش از این در دو مقطع با پرسپولیس مذاکره کرده بود ولی امکان سرخپوش شدنش فراهم نشده بود ولی با پایان قراردادش با سپاهان دیگر مانعی برسر راه خود نمی بیند و به جمع شاگردان برانکو اضافه شد. شجاع البته در طی مدت حضورش در سپاهان 4 بازی نیز برای تیم ملی ایران انجام داد که البته این موضوع ادامه دار نبود. پس از 18 بازی که شجاع در جمع پرشورها بود ، او مجددا برای ادامه ی تعهدش نسبت به سپاهان به این تیم برگشت و 15 بازی برای این تیم توپ زد .
بیوگرافی شجاع خلیل زاده
شجاع پس از چندین بار تلاش برای پیوستن به سرخپوشان پایتخت، خیلی زود پس از پایان فصل و قهرمانی پرسپولیس در لیگ برتر به عنوان اولین خرید این تیم راهی تهران شد و پس از یکی دو روز، به همراه گادوین منشا قراردادش را با سرخپوشان به امضاع رساند تا در صورت صعود این تیم از مرحله ی یک هشتم نهایی، بتواند کمک حال این تیم در خط دفاعی باشد . بی شک با این انتقال، شجاع هم دورخیز بیشتری برای حضور در جام جهانی روسیه خواهد کرد…