رز سانگ

| صفحه 15 از 155 | رز سانگ

رز سانگ | دانلود آهنگ جدید در ستاد ساماندهی ثبت شده و تمامی فعالیت ها مطابق با قوانین جمهوری اسلامی است.
چهارشنبه 19 اردیبهشت 1403
دانلود آهنگ چارتار به نام در حسرت ماه
دانلود آهنگ چارتار به نام در حسرت ماه
دانلود آهنگ چارتار به نام دریا کجاست
دانلود آهنگ چارتار به نام دریا کجاست
دانلود آهنگ جواد سنگونی به نام امام
دانلود آهنگ جواد سنگونی به نام امام
دانلود ورژن پیانو آهنگ یوسف زمانی به نام پریزاد
دانلود ورژن پیانو آهنگ یوسف زمانی به نام پریزاد
دانلود آلبوم جدید سیروان خسروی بنام مونولوگ
سیروان خسروی - مونولوگ

نحوه ی بازیافت لباس های کهنه ( اهدا لباس به صورت آنلاین)

دسته بندی : دسته‌بندی نشده تاریخ : دوشنبه 28 دسامبر 2015

 

نحوه ی بازیافت لباس های کهنه ( اهدا لباس به صورت آنلاین)

بازیافت اغلب با جمع آوری و استفاده مجدد از کاغذ ، پلاستیک و شیشه انجام می شود. اما شما می توانید لباس های خود را نیز بازیافت کنید! ممکن است فکر کنید دور انداختن لباس هایی که دیگر به آن نیاز ندارید کار راحت تری است ، اما لباس ها می توانند زباله ی زیادی به شمار بیایند و به محیط زیست نیز آسیب بزنند. می توانید لباس های خود را اهدا کنید ، مبادله کنید ، بفروشید و یا دوباره از آنها استفاده کنید ، مهم نیست که وضعیت لباس شما در چه حدی است ، راهی وجود دارد که بتوانید آنها را بازیافت کنید! برای اطلاع بیشتر با ادامه ی مقاله را مطالعه کنید.

مراحل :

اهدا لباس به صورت آنلاین

اهدا لباس به صورت آنلاین

  1. برای اهدای لباس به صورت آنلاین در اینترنت جستجو کنید و مراکز اهدای لوازم در منطقه خود را پیدا کنید. با این کار در هزینه های حمل و نقل لباس ها صرفه جویی خواهید کرد. علاوه بر این ، بسیاری از موسسات خیریه هستند که می توانید لباس های خود را اهدا کنید.

قبل از رها کردن لباس ها مطمئن شوید که آنها وسایل لباس شما را قبول می کنند. برخی از خیرین فقط اقلام خاص لباس را برای اهدا می پذیرند.

منبع : نحوه ی بازیافت لباس های کهنه ( اهدا لباس به صورت آنلاین)

663 بار مشاهده

نحوه ی بازیافت لباس های کهنه ( اهدا لباس به افراد بی خانمان)

دسته بندی : دسته‌بندی نشده تاریخ : دوشنبه 28 دسامبر 2015

متن

 

نحوه ی بازیافت لباس های کهنه ( اهدا لباس به افراد بی خانمان)

بازیافت اغلب با جمع آوری و استفاده مجدد از کاغذ ، پلاستیک و شیشه انجام می شود. اما شما می توانید لباس های خود را نیز بازیافت کنید! ممکن است فکر کنید دور انداختن لباس هایی که دیگر به آن نیاز ندارید کار راحت تری است ، اما لباس ها می توانند زباله ی زیادی به شمار بیایند و به محیط زیست نیز آسیب بزنند. می توانید لباس های خود را اهدا کنید ، مبادله کنید ، بفروشید و یا دوباره از آنها استفاده کنید ، مهم نیست که وضعیت لباس شما در چه حدی است ، راهی وجود دارد که بتوانید آنها را بازیافت کنید! برای اطلاع بیشتر با ادامه ی مقاله را مطالعه کنید.

مراحل :

اهدا لباس

اهدا لباس

  1. بهترین کاری که می توانید برای افراد بی خانمانی که اطراف محله ی خود می بینید انجام دهید این است که در فصل سرما به آنها لباس گرم یا کفش یا پالتویی که دیگر از آن استفاده نمی کنید را هدیه دهید. لباس های تمیز خود را در بسته ی مناسبی ببندید و به فرد مورد نظر خود هدیه دهید.

منبع : نحوه ی بازیافت لباس های کهنه ( اهدا لباس به افراد بی خانمان)

پست به صورت html در این قسمت کوپی شود

664 بار مشاهده

نحوه ی بازیافت لباس های کهنه ( اهدا لباس به مراکز مربوطه)

دسته بندی : دسته‌بندی نشده تاریخ : دوشنبه 28 دسامبر 2015

 

نحوه ی بازیافت لباس های کهنه ( اهدا لباس به مراکز مربوطه)

بازیافت اغلب با جمع آوری و استفاده مجدد از کاغذ ، پلاستیک و شیشه انجام می شود. اما شما می توانید لباس های خود را نیز بازیافت کنید! ممکن است فکر کنید دور انداختن لباس هایی که دیگر به آن نیاز ندارید کار راحت تری است ، اما لباس ها می توانند زباله ی زیادی به شمار بیایند و به محیط زیست نیز آسیب بزنند. می توانید لباس های خود را اهدا کنید ، مبادله کنید ، بفروشید و یا دوباره از آنها استفاده کنید ، مهم نیست که وضعیت لباس شما در چه حدی است ، راهی وجود دارد که بتوانید آنها را بازیافت کنید! برای اطلاع بیشتر با ادامه ی مقاله را مطالعه کنید.

مراحل :

لباس

لباس

  1. لباس ها و لوازم با کیفیت را برای اهدا انتخاب کنید. شما نباید لباس هایی را که لکه دارند ، خراب شده اند و یا امکان استفاده آن توسط شخص دیگری وجود ندارد, اهدا کنید. با این ترتیب, فقط کار را برای افرادی که در مرکز ها یا فروشگاه های اهدای لوازم می باشند, سخت تر می کنید. لباسی را که دیگر نمی پوشید ، کنار بگذارید ، و آن را به کسی که نیازمند آن است, اهدا کنید.

لباسی را که می خواهید اهدا کنید, بشویید و آن را خشک کنید. بسیاری از مراکز اهدای لباس و فروشگاه ها لباس کثیف شما را نمی پذیرند زیرا این کار باعث ایجاد بیماری می شود و از لحاظ بهداشتی این کار اصلا صحیح نیست.

لباس ها را به گروه های مشابه تقسیم بندی کنید: یک بسته فراهم کنید و درون آن هر چه پیراهن دارید نگهدارید و به همین ترتیب برای هر دسته از لباس ها یک بسته جداگانه فراهم کنید.

نکته: اگر لباس های قدیمی تری برای اهدا دارید ، اشکالی ندارد! لباس های قدیمی تر ، به خصوص لباس هایی مانند کت و شلوار و کراوات ، واقعاً می تواند به کسی که به دنبال شغل یا آماده شدن برای مصاحبه است کمک کند.

منبع : نحوه ی بازیافت لباس های کهنه ( اهدا لباس به مراکز مربوطه)

798 بار مشاهده

شعردر مورد رفیق

دسته بندی : دسته‌بندی نشده تاریخ : دوشنبه 28 دسامبر 2015

متن پست به صشعردر مورد رفیق

شعردر مورد رفیق

شعردر مورد رفیق

A friend is like a star that twinkles and glows
Or maybe like the ocean that gently flows

دوست مانند ستاره ای است که چشمک می زند و می درخشد
یا شبیه اقیانوسی که به آرامی جریان دارد

A friend is like gold that you should treasure
And take care of forever and ever

دوست مانند طلایی است که تو باید آن را همچون گنجینه ای نگه داری
و تا ابد و برای همیشه مراقبش باشی

******

یک بیت شعر از سعدی درباره دوست

دنیا خوشست و مال عزیزست و تن شریف
لیکن رفیق بر همه چیزی مقدمست

******
تنفس شروع زندگی ست
عشق قسمتی از زندگی ست
اما دوست خوب قلب زندگی ست !

******

دوبیتی مولانا درباره دوست خوب

چشمی دارم همه پر از صورت دوست
با دیده مرا خوش ست چون دوست در اوست

از دیده دوست فرق کردن نه نکوست
یا دوست به جای دیده یا دیده خود اوست

مولانا

******

شعر دلتنگی برای دوست

به همان قدر که چشم تو پر از زیبایی است
بی تو دنیای من ای دوست پر از تنهایی است

بهروز یاسمی

***

همچنان چشم به چشمان تو دارم ای دوست
گوشه چشمی بنما بر دل زارم ای دوست
هر شبم نقش تو ماه شب چشمان من ست
روزها در شب هجرت بشمارم ای دوست

******

اشعار زیبا درباره دوستان بامرام و باوفا

عاقبت گر عمری باشد ماندگار
می‌گذارم این سخن را یادگار
می‌نویسم روی کوه بیستون
زنده باد یاران خوب روزگار

******

when I was alone
you were there

وقتی من تنها بودم
تو آن جا (کنارم) بودی

when I would sit alone in the dark
you would be there

هنگامی که تنها در تاریکی نشسته بودم
تو آن جا بودی

and now I promise that I will always be there for you my friend
و حالا من قول می دهم همیشه کنار تو باشم دوست خوبم!

******

شعر در مورد دوستی و همدلی

یک دوست کسی است که …

کسی که لبخند به لب هایت می نشاند
کسی که باعث خنده ات می شود

کسی که به حرف های تو گوش خواهد داد
کسی که در لحظه های خوب و بد زندگی در کنارت است

کسی که به تو زمانی که به یک نفر نیاز داری یک آغوش هدیه می دهد
کسی که حواسش به تو هست و دوستت دارد

نیم بیتی ناب و زیبا در مورد دوستی
دوستی فصل قشنگیست پر از لاله سرخ

******

غم در دل تنگ من از آن است که نیست
یک دوست که با او غم دل بتوان گفت

شعر کوتاه در فراق دوست

ای دوست به خدا دوری تو دشوار است
بی تو از گردش ایام دلم بیزار است
بی توای مونس جان، دل ز غمت می‌سوزد
دل افسرده من طالب یک دیدار است

******

شعر نو درباره دوست

من دلم می‌خواهد
خانه‌ای داشته باشم پر دوست
کنج هر دیوارش
دوستانم بنشینند آرام
گل بگو، گل بشنو

هر کسی می‌خواهد
داخل خانه پر مهر و صفا مان گردد
یک سبد بوی گل سرخ به ما هدیه کند
شرط وارد گشتن
شستشوی دل ها
شرط آن
داشتن یک دل بی رنگ و ریاست

به درش برگ گلی می‌کوبم
روی آن با قلم سبز بهار
می‌نویسم:

ای یار
خانه دوستی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دیگر
خانه دوست کجاست

نیلوفر عاکفیان

******

شعر آرزوی خوشبختی برای دوست

دلت آبی تر از دریا رفیقم
به کامت شادی دنیا رفیقم
الهی دائما چون گل بخندی
شب و روزت خوش و زیبا رفیقم

******

می نویسم که بمونه روی قلبم این حقیقت
که به جز تو من ندارم یه رفیق با محبت

******

تنها گنجی که جستجو کردن آن به زحمتش می ارزد
دوست واقعی ست و تو بهترین گنجی …

******

منبع:شعردر مورد رفیق

شعردر مورد رفیق

1,296 بار مشاهده

نقد وبررسی شعرحجاب ایرج میرزا

دسته بندی : دسته‌بندی نشده تاریخ : دوشنبه 28 دسامبر 2015

ایرج میرزا (پاییز ۱۲۵۲ تبریز -‏ ۲۲ اسفند ۱۳۰۴ تهران) شاعر مشروطه را به سبب هزلیات و البته شعرهای ممتاز ایرج میرزا می‌شناسند که موضوع بسیاری از آنها میهن‌پرستی و توجه به مقام مادر است. شعر حجاب از سروده‌های مشهور ایرج میرزا و شعری قابل تأمل می‌باشد. در مطلب حاضر به بررسی و نقد شعر حجاب ایرج میرزا پرداخته‌ایم.

داستان کامل شعر حجاب ایرج میرزا

همانگونه که گفته شد، شعری که با نام شعر حجاب از ایرج میرزا معروف شده، یک مثنوی طولانی در صدوبیست‌وهفت بیت است. این شعر از دو قسمت تشکیل شده است. قسمت اول داستانی است و قسمت دوم نتیجه‌گیری از این داستان و ارائه نظریات شاعر راجع به مسئله حجاب می‌باشد.
ایرج میرزا شعر حجاب را با تعریف داستانی آغاز می‌کند. ابیات اول شعر حجاب مقدمه‌ای برای ورود به بدنه اصلی این داستان است:

بیا گویم برایت داستانی
که تا تأثیر چادر را بدانی

در ایامی که صاف و ساده بودم
دم کریاسِ در استاده بودم…

ایرج میرزا دم در ایستاده که زنی از کوچه رد می‌شود و داستان ایرج میرزا با منظره دیدن زنی زیبارو که البته اندکی از چهره او از زیر پیچه یا همان پوشیه پیداست، ادامه پیدا می‌کند. دیدن زیبایی آن زن ایرج را به طمع می‌اندازد. شاعر دنبال بهانه برای صحبت با زن می‌گردد و به سادگی زن را خام می‌کند:

شدم نزد وی و کردم سلامی
که دارم با تو از جایی پیامی

پری رو زین سخن قدری دو دل زیست
که پیغام‌آور و پیغامده کیست

بدو گفتم که اندر شارع عام
مناسب نیست شرح و بسط پیغام

تو دانی هر مقالی را مقامیست
برای هر پیامی احترامیست

قدم بگذار در دالان خانه
به رقص آر از شعف بنیان خانه

آن زن یا به قول ایرج میرزا «پریوش» پا به دالان و سپس اتاق جنب دالان می‌گذارد و در حالی که روی خود را سخت و محکم گرفته است، به سخنان شاعرانه و افسونگرانه او گوش می‌دهد:

نشست آنجا به صد ناز و چم و خم
گرفته روی خود را سخت و محکم

شگفت افسانه ای آغاز کردم
در صحبت به رویش باز کردم

گهی از زن سخن کردم، گه از مرد
گهی کان زن به مرد خود چه ها کرد

سخن را گه ز خسرو دادم آیین
گهی از بی وفایی‌های شیرین

گه از آلمان بر او خواندم، گه از روم
ولی مطلب از اول بود معلوم…

شاعر از گل و پروانه سخن می‌گوید و زن را خطاب قرار داده، عنوان می‌کند چه ایرادی دارد که افراد بتوانند از نور شمع استفاده کنند و این کار زیانی به شمع نمی‌رساند. با این سخن قصد دارد چهره زن را ببیند اما زن شروع به ناسزا‎گویی می‌کند. ایرج میرزا دوباره با لفاظی‌هایش آن زن را آرام می‌کند. زن با وجود آنکه از حجب و حیا دم می‌زند و تا آخر رخسار خود را نشان نمی‌دهد، با این حال تسلیم هوای نفس مرد می‌شود:

از آن جوش و تغیر ها که دیدم
به «عاقل باش» و «آدم شو» رسیدم

شد آن دشنام‌های سخت و سنگین
مبدل بر «جوان آرام بنشین»

چو دیدم خیر، بند لیفه سست است
به دل گفتم که کار ما درست است…

زن البته با مقاومت بسیار کم به خواسته او گردن می‌نهد، به قول شاعر کار درست می‌شود و ایرج میرزا این جریان را مبسوط و با بیان کردن جزئیات ریز به ریز توصیف می‌کند!

 

 

نقد وبررسی شعرحجاب ایرج میرزا

نقد وبررسی شعرحجاب ایرج میرزا

داستان ایرج میرزا با این بیت تمام می‌شود:

چو خوردم سیر از آن شیرین کلوچه
«حرامت باد» گفت و زد به کوچه
هدف ایرج میرزا از نقل این داستان چیست؟
پس از پایان داستان، شاعر سخن از دانایی به میان می‌آورد. او این زن را نادان تلقی می‌کند. زنان باید آموزش ببینند تا بدانند که اخلاقیات و شرعیات فقط در پوشاندن صورت نیست. او تأکید می‌کند که لازم است زنان در اجتماع حضور پیدا کنند و با اقشار مختلف جامعه تعامل داشته باشند و البته این تعاملات در پناه اخلاق و حیا باشد:

برون آیند و با مردان بجوشند
به تهذیب خصال خود بکوشند

چو زن تعلیم دید و دانش آموخت
رواق جان به نور بینش افروخت

به هیچ افسون ز عصمت برنگردد
به دریا گر بیفتد تر نگردد

چو خور بر عالمی پرتو فشانَد
ولی خود از تعرض دور مانَد

ایرج می‌گوید که اگر زن حیا و آزرم داشته باشد، مردان نیز با چشم شرم در او نگاه می‌کنند. در این صورت محال است که مردی از او خواسته نابجا داشته باشد:

تمنای غلط از وی محال است
خیال بد در او کردن خیال است

سپس مقام زن را در جامعه و کل جهان خاطرنشان می‌سازد:

اگر زن نیست عشق اندر میان نیست
جهان بی عشق اگر باشد جهان نیست

در ابیاتی زنان را خطاب قرار می‌دهد و می‌گوید:«تو مرآت جمال ذوالجلالی» به این معنا که زن زیبا آیینه‌ای است که زیبایی‌های ذات حق را جلوه‌گر می‌کند. با استفاده از این تعبیر سعی در تشویق به بی‌حجابی دارد!! و در ادامه از منظر شرع و قرآن به حجاب نگاه می‌کند و البته استنباط ایرج میرزا از آیات قرآن با اندکی مغلطه همراه است:

تو باید زینت از مردان بپوشی
نه بر مردان کنی زینت فروشی…

پیمبر آنچه فرمودست آن کن
نه زینت فاش و نه صورت نهان کن

حجاب دست و صورت خود یقین است
که ضد نص قرآن مبین است…

ایرج میرزا از میان دستورات دین، مجدداً به جوامع انسانی برمی‌گردد و عفت و پاکدامنی زنان روستایی و عشایر را که پوشیه و روبنده ندارند مثال می‌زند و آنها را می‌ستاید. زنانی که عصمت خویش را حفظ می‌کنند و هرگز بر نامحرم عشوه‌گری نمی‌کنند. ایرج میرزا در انتهای شعر پند و نصیحت زنان را از سر می‌گیرد:

تو هم دستی بزن این پرده بردار
کمال خود به عالم کن نمودار

تو هم این پرده از رخ دور می‌کُن
در و دیوار را پر نور می‌کُن…

نتیجه‌گیری
عده‌ای شعر حجاب را به سبب توصیف روابط نامشروع در آن درخور تأمل نمی‌دانند و برخی ایرج میرزا را با توجه به محتوای این شعر ضداسلام می‌پندارند. قابل کتمان نیست که ایرج میرزا رابطه خوبی با حجاب نداشت و آن را دلیل عقب‌ماندگی زنان از فعالیت اجتماعی و پیشرفت می‌دانست و احتمالاً از دست برخی مذهبیون زمان خویش به ستوه آمده بود؛ اما همان‌گونه که نقل شد او حتی برای تبیین میزان حجاب هم از نص قرآن دلیل و برهان می‌آورد. شاعر با اصل حجاب مخالفتی ندارد و هجوم او پوشیه و روبنده را هدف قرار می‌دهد.

داستان ابتدای شعر حجاب را نمی‌توان واقعی دانست و زاییده تخیل شاعر است؛ چراکه آنچه از زندگی شخصی ایرج میرزا در کتب تاریخی نقل شده، همه دلالت بر پاکدامنی و راستی کردار او دارد. ایرج میرزا اگرچه بسیار مذهبی نبود اما به اصل دین پایبند بود و شعرهایی مذهبی در منقبت رسول خدا و واقعه عاشورا دارد.

آنچه در این میان باعث بغض برخی افراد نسبت به ایرج میرزا است، الفاظ رکیک و به زبان آوردن سخنانی است که به زبان آوردنشان در مجامع عمومی خط قرمز است و البته این نقد درست است. باید دقت شود که درست یا غلط، بهره گیری از هجویات تعلیم به شیوه ایرج میرزا است. نباید فراموش کرد که متفکران اجتماعی ابراز می‌دارند نمایاندن زشتی‌ها خود نوعی نکوداشت زیبایی‌هاست. همواره در ادبیات فارسی شاعرانی بوده‌اند که برای بیان مقصود خود از هجو بهره برده‌اند اما اشعار آنها ماندگاری نداشته است و دلیل آن تهی بودن از مضامین دندان‌گیر عقلانی است، به همین سبب گفته می‌شود شعر ایرج میرزا از بسیاری از هجویات متمایز است.

منبع:نقد وبررسی شعرحجاب ایرج میرزا

نقد وبررسی شعرحجاب ایرج میرزا

811 بار مشاهده

شعر دوازده امام

دسته بندی : دسته‌بندی نشده تاریخ : دوشنبه 28 دسامبر 2015

شعر در مورد دوازده امام

شعر دوازده امام

شعر دوازده امام

ای یار با شهامت بگو از امامت

امامت خوش لقا دوازده پیشوا

آمده بعد از نبی اول ایشان علی

امام دوم حسن امام سوم حسین

چهارم علی بن حسین ای یار خوش گفتگو

امام پنجم بگو از طاهران طاهر است

محمد باقر است ششم جعفر صادق

هفتم موسی کاظم هشتم امام رضا

رضا به حکم قضا نهم محمد تقی

دهم علی نقی یازدهم عسکری

دوازدهم صاحب است زنده ولی غایب است

ظاهر شود زمانی روشن کند جهانی

منبع:شعر دوازده امام

شعر دوازده امام

2,453 بار مشاهده

اشعار عاشقانه از شاملو

دسته بندی : دسته‌بندی نشده تاریخ : دوشنبه 28 دسامبر 2015

اشعار شاملو

 

اشعار عاشقانه از شاملو

اشعار عاشقانه از شاملو

اشعار شاملو

شبانه

من سرگذشتِ یأسم و امید

با سرگذشتِ خویش:

می‌مُردم از عطش،

آبی نبود تا لبِ خشکیده تر کنم

می‌خواستم به نیمه‌شب آتش،

خورشیدِ شعله‌زن به‌درآمد چنان که من

گفتم دو دست را به دو چشمان سپر کنم

با سرگذشتِ خویش

من سرگذشتِ یأس و امیدم…

اشعار زیبای شاملو

راز

با من رازی بود

که به کو گفتم

با من رازی بود

که به چا گفتم

تو راهِ دراز

به اسبِ سیا گفتم

بی‌کس و تنها

به سنگای را گفتم

با رازِ کهنه

از را رسیدم

حرفی نروندم

حرفی نروندی

اشکی فشوندم

اشکی فشوندی

لبامو بستم

از چشام خوندی

۱۳۳۴

تو را دوست می‌دارم

طرفِ ما شب نیست

صدا با سکوت آشتی نمی‌کند

کلمات انتظار می‌کشند

من با تو تنها نیستم، هیچ‌کس با هیچ‌کس تنها نیست

شب از ستاره‌ها تنهاتر است…

اشعار شاملو عاشقانه

طرفِ ما شب نیست

چخماق‌ها کنارِ فتیله بی‌طاقتند

خشمِ کوچه در مُشتِ توست

در لبانِ تو، شعرِ روشن صیقل می‌خورد

من تو را دوست می‌دارم، و شب از ظلمتِ خود وحشت می‌کند

۱۳۳۴

گزیده‌ای از اشعار کوتاه احمد شاملو

شانه‌ات مُجابم می‌کند

در بستری که عشق

تشنگی‌ست

زلالِ شانه‌هایت

همچنانم عطش می‌دهد

در بستری که عشق

مُجابش کرده است

اردیبهشتِ ۱۳۵۴

میانِ کتاب‌ها گشتم

میانِ روزنامه‌های پوسیده‌ی پُرغبار،

در خاطراتِ خویش

در حافظه‌ ایی که دیگر مدد نمی‌کند

خود را جُستم و فردا را

عجبا!

جُستجوگرم من

نه جُستجو شونده

من این‌جایم و آینده

در مشت‌های من

۱۳۶۰

اندیشیدن

در سکوت

آن که می‌اندیشد

به‌ناچار دَم فرو می‌بندد

اما آنگاه که زمانه

زخم‌خورده و معصوم

به شهادتش طلبد

به هزار زبان سخن خواهد گفت

۱۳۶۰

اشعار احمد شاملو

صبوحی

به پرواز شک کرده بودم

به هنگامی‌که شانه‌هایم

از توان سنگین بال

خمیده بود،

و در پاک‌بازی معصومانه گرگ‌ومیش

شبکور گرسنه چشم حریص

بال می‌زد

به پرواز شک کرده بودم من

سحرگاهان

سحر شیری‌رنگی نام بزرگ

در تجلی بود

با مریمی که می‌شکفت گفتم:«شوق دیدار خدایت هست؟»

بی که به پاسخ آوایی برآورد

خستگی باز زادن را

به خوابی سنگین

فروشد

همچنان

که تجلی ساحرانِ نام بزرگ؛

و شک

بر شانه‌های خمیده‌ام

جای نشین سنگینی توانمند

بالی شد

که دیگر بارش

به پرواز

احساس نیازی

نبود

منبع:اشعار عاشقانه از شاملو

اشعار عاشقانه از شاملو

728 بار مشاهده

شعر عاشقانه نو

دسته بندی : دسته‌بندی نشده تاریخ : دوشنبه 28 دسامبر 2015

زیباترین اشعار نو کوتاه و بلند عاشقانه از شاعران معروف

شعر عاشقانه نو

شعر عاشقانه نو

شعر نو عاشقانه
مجموعه کامل زیباترین شعرهای عاشقانه نو از معروف ترین شاعران ایران و جهان با موضوعات مختلف : رمانتیک و احساسی، دلتنگی و جدایی، غمگین و دلشکسته و اشعار بلند و کوتاه نو با مضمون دوست داشتن و عاشقی
عشق من به تو مانند دریاست
قدرتمند و عمیق برای همیشه
هر طوفان و باد و بارانی را تحمل می کند
دل های ما خاص و دوست داشتنی هستند
من با هر ضربان قلبم بیشتر عاشق تو می شوم

******

عشق من برای شما مانند دریای خشن است
بنابراین قدرتمند و عمیق برای همیشه خواهد بود.
از طوفان، باد و بارانهای سنگین
این هر درد را تحمل خواهد کرد.
دلهای ما خیلی خالص و دوست داشتنی هستند.
من با هر ضربان قلب عاشق تو هستم!
شعر نو کوتاه عاشقانه

از ماه بگویم؟
پیشترها گفته اند
از گل؟
آه …
یا من دیر شاعر شده ام
یا تو بیش از حد زیبایی

بهرام محمودی

******

شعر نو عاشقانه غمگین و دردناک جدایی

به حرمت نان و نمکى که با هم خوردیم
نان را تو ببر
که راهت بلند است
و طاقتت کوتاه
نمک را بگذار برای من
می خواهم
این زخم
تا همیشه تازه بماند

شمس لنگرودی

******

شعر نو عاشقانه کوتاه

تا شب نشده
خورشید را
لای موهایت می‌گذارم
و عاشق می‌شوم
فردا،
برای گفتن
دوستت دارم
دیر است

جلیل صفر بیگی

******

شعر عاشقانه نو

اگر تو نبودی
من کاملا بیکار بودم
هیچ کاری
در این دنیا ندارم
جز دوست داشتن تو

رسول یونان

******

شعر نو عاشقانه بلند

زیبا هوای حوصله ابری است
چشمی از عشق ببخشایم
تا رود آفتاب بشوید، دلتنگی مرا

زیبا هنوز عشق
در حول و حوش
چشم تو می‌چرخد
از من مگیر چشم
دست مرا بگیر و
کوچه‌های محبت را با من بگرد
یادم بده چگونه بخوانم
تا عشق در تمامی دل‌ها معنا شود
یادم بده چگونه نگاهت کنم که تردی بالایت
در تندباد عشق نلرزد

زیبا آن‌گونه عاشقم
که حرمت مجنون را
احساس می‌کنم

آن‌گونه عاشقم
که نیستان را
یک‌جا هوای زمزمه دارم

آن‌گونه عاشقم
که هر نفسم شعر است

زیبا
چشم تو شعر
چشم تو شاعر است
من دزد شعرهای چشم تو هستم

زیبا
کنار حوصله‌ام بنشین
بنشین مرا به شط غزل بنشان
بنشان مرا به منظره عشق
بنشان مرا به منظره باران
بنشان مرا به منظره رویش
من سبز می‌شوم

زیبا ستاره‌های کلامت را
در لحظه‌های ساکت عاشق بر من ببار
بر من ببار تا که برویم بهاروار
چشم از تو بود
و عشق بچرخانم بر حول این مدار

زیبا زیبا …
تمام حرف دلم این است
من عشق را
به نام تو آغاز کرده ام
در هر کجای عشق که هستی
آغاز کن مرا

محمدرضا عبدالملکیان

******

بی تو من با همه مردم دنیا قهرم
تو که دنیای منی
با دل من قهر نباش

******

شعر نو عاشقانه فروغ فرخزاد

وقتی که زندگی من
هیچ چیز نبود
هیچ چیز به جز تیک تاک ساعت دیواری
دریافتم
باید، باید، باید
دیوانه وار دوست بدارم
کسی را که مثل هیچ کس نیست

***
کاش
دل ها آنقدر پاک بود
که برای گفتن
دوستت دارم
نیازی به قسم خوردن نبود

******

اشعار نو عاشقانه

نمی‌خواستم
این عشق را فاش کنم
ناگاه به خود آمدم،
دیدم همه کلمات راز مرا می‌دانند

این است که
هرچه می‌نویسم
عاشقانه‌ای برای تو می‌شود

شهاب مقربین

******

شعر نو کوتاه عاشقانه شاملو

دست ات را به من بده
دست های تو با من آشناست
ای دیر یافته با تو سخن می گویم
به سان ابر که با توفان
به سان علف که با صحرا
به سان باران که با دریا
به سان پرنده که با بهار
به سان درخت که با جنگل سخن می گوید
زیرا که من
ریشه های تورا دریافته ام
زیرا که صدای من
با صدای تو آشناست

******
بی کلام اینجا باش
بودنت با دل من
بی صدا هم زیباست

******

شعر نو عاشقانه از شاعراف معروف

به جز حضور تو،
هیچ چیز این جهان بیکرانه را
جدی نگرفتم …
حتی عشق را

***

ماندن
به پای کسی که
دوستش داری
قشنگترین اسارت زندگی است

حسین پناهی

******

شعر نو عاشقانه اخوان ثالث

قاصدک هان، چه خبر آوردی؟
از کجا وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشی، اما،‌ اما
گرد بام و در من بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند

******

شعر نو عاشقانه فریدون مشیری

گاهی میان خلوت جمع
یا در انزوای خویش
موسیقی نگاه تو را گوش می‌کنم
وز شوقِ این محال
که دستم به دست توست
من جای راه رفتن
پرواز می‌کنم …!

***

یکی را دوست دارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند
نگاهش میکنم شاید
بخواند از نگاه من
که او را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نمی داند
به برگ گل نوشتم من
تو را دوست می دارم
ولی افسوس او گل را
به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند
به مهتاب گفتم ای مهتاب
سر راهت به کوی او
سلام من رسان و گو
تو را من دوست می دارم
ولی افسوس چون مهتاب به روی بسترش لغزید
یکی ابر سیه آمد که روی ماه تابان را بپوشانید
صبا را دیدم و گفتم صبا دستم به دامانت
بگو از من به دلدارم تو را من دوست می دارم
ولی افسوس و صد افسوس
ز ابر تیره برقی جست
که قاصد را میان ره بسوزانید
کنون وا مانده از هر جا
دگر با خود کنم نجوا
یکی را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نمی داند

******

شعر نو کوتاه احساسی و شاد

رها
همچو پرنده ای در باد
می چرخم در هوایت
شاید باز هم
به تیر نگاهت دچار شوم
شاید

فرهاد خیاط پور باغبان

******

عکس می‌گیرم
از ضربات شعری
که بر من فرود آوردی

عکس می‌گیرم
از صبحی برفی در ملائی که تو تیربارانم کرده‌ای

عکس می‌گیرم
از صدای تو، لبخندت، شکستن آوازم
و نشان می‌دهم
به کسی که شعر مرا می‌خواند
و باریکه‌ای از ابر
در حیرت لبخندش موج می‌زند

محمد شمس لنگرودی

******

شعر نو رمانتیک برای همسر و عشق زندگی

دوستت دارم
و پنهان کردن آسمان
پشت میله‌های قفس
آسان نیست

آن‌چه که پنهان می‌ماند خون است
خون است و عسل
که به نیش زنبوری
آشکار می‌شود

دوستت دارم
و نقشه‌ای از بهشت را می‌بینم
دورادور
با دو نهر از عسل
که کشان کشان
خود را به خانه من می‌رسانند

محمد شمس لنگرودی

******

شعر نو غمگین و دلتنگی

موهای تو
واکنش پیچیده‌ ای‌ ست
که باد به سیاهی بخت من
نشان می‌دهد

کامران رسول زاده

******

تو خورشید درخشان نیمه شبم هستی
شمع فروزان راهنمای من
درخشان ترین ستاره‌ای هستی که دیده‌ام
حتی در روزهای تاریک و ابری
همه چیز روبراه می‌شود
وقتی که خورشید نیمه شب مرا لمس کند

******

شعر عاشقانه نو از نیما یوشیج

تو را من چشم در راهم
شباهنگام
که می‌گیرند در شاخ تلاجن سایه‌ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم

تو را من چشم در راهم
شباهنگام
در آن دم که بر جا دره‌ها چون مرده ماران خفتگانند

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
تو را من چشم در راهم

******

کشاورز دعای باران خواند
و باران آمد
کاش تو را خواسته بود
کاش تو آمده بودی

علیرضا روشن

******
شعرهای عاشقانه نو

یک شب که
هزار شب نمی‌شود
گره بزن
سیاهی موهایت را
به سیاهی شب
ماهم شو

رسول عظیمی

******

شعر نو عاشقانه و مفهومی

درد بی درمان شنیدی؟
حال من یعنی همین
بی تو بودن درد دارد
می زند من را زمین
می زند بی تو مرا
این خاطراتت روز و شب
درد پیگیر من است
صعب العلاج یعنی همین

فریدون مشیری

******

جهان کوچکی‌ ست زندگی‌ ام
و تو
لطیف‌ ترین قدرت این جهانی
آغوش را تحریم کنی
بیچاره می‌شوم

کاظم خوشخو

******

برای درخت‌های کنار جاده فرقی ندارد
کسی که در سفر است
می‌رود، یا می‌آید
برای من اما فرق زیادی دارند
درختان مسیری که از تو دورم می‌کنند
و درختان مسیری که با تو نزدیکم

لیلا کردبچه

******

آن روز‌ها هر وقت موهایت را باز می‌کردی
باد وزیدن می‌گرفت!
این خشکسالی بی دلیل نیست.
و جز من هیچکس دلیلش را نمی‌داند!
باد دل باخته بود.
و تو
موهایت را کوتاه کرده‌ای!

نزار قبانی

******

شعر نو دلنشین فرانسوی

تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که آب می شود دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم
تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم
برای پشت کردن به آرزوهای محال
به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به خاطربوی لاله های وحشی
به خاطر گونه ی زرین آفتاب گردان
برای بنفشی بنفشه ها دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم
تورا برای لبخند تلخ لحظه ها
پرواز شیرین خاطره ها دوست می دارم
تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم
اندازه قطرات باران ، اندازه ی ستاره های آسمان دوست می دارم
تو را به اندازه خودت ، اندازه آن قلب پاکت دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام … دوست می دارم
تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام … دوست می دارم
برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای نخستین گناه
تو را به خاطر دوست داشتن … دوست می دارم
تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم … دوست می دارم …

پل الووار، ترجمه احمد شاملو

******

شعر نو زیبا و جدید

شب ها
بیهوده از این کوچه می گذرم
می دانی که خانه ی من این حوالی نیست
ظهرها
بیهوده در کافه ها به انتظار می نشینم
عصرها در ایستگاه
کاش یک نفر به شانه ام بزند که هی
کسی که با پای دلش رفته است
با قطار برنمی گردد
و چقدر خوب می شود
آن یک نفر تو باشی

***

فرقی نمی کند
پنجه ی طلایی آفتاب باشد
یا انگشت های خیس باران
این پنجره دیگر
جواب سلام آسمان را نخواهد داد
وقتی قرار نیست
تو از این کوچه بگذری

بهرام محمودی

******

تو مرا آزردی
که خودم کوچ کنم از شهرت
تو خیالت راحت
می روم از قلبت
می شوم دور ترین خاطره در شب هایت
تو به من می خندی
و به خود می گویی: باز می آید و می سوزد از این عشق ولی
برنمی گردم، نه
می روم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد
عشق زیباست و حرمت دارد

سهراب سپهری

******

باز کن پنجره ها را که نسیم
روی بالش پری از قاصدکی
خسته از راهی سخت
پشت در منتظر است
تا بگوید که چه سان
دل من بی تاب است

مریم اکبری

******

شعر نو انگلیسی عاشقانه

my love is non stop like sea
its trust like blind
its shine like star
its warm like sun
its soft like flower
AND
its beautiful like u

عشق مثل دریا هرگز متوقف نمیشه
عشق مثل یه آدم کور اطمینان میکنه
عشق مثل ستاره میدرخشه
عشق مثل خورشید گرم میکنه
عشق مثل گل ها لطیفه
و
عشق درست مثل تو زیباست

******

اولین بار
که بخواهم بگویم دوستت دارم خیلی سخت است
تب می‌کنم، عرق می‌کنم، می‌لرزم
جان می‌دهم هزار بار
می‌میرم و زنده می‌شوم پیش چشم‌های تو
تا بگویم دوستت دارم
اولین بار که بخواهم بگویم دوستت دارم
خیلی سخت است.
اما آخرین بار آن از همیشه سخت‌تر است
و امروز می‌خواهم برای آخرین بار بگویم دوستت دارم
و بعد راهم را بگیرم و بروم.
چون تازه فهمیدم
تو هرگز دوستم نداشتی!

شل سیلور استاین

******

ازمیان تمام چیز‌هایی که دیده‌ام
تنها تویی که می‌خواهم به دیدن‌اش ادامه دهم
از میان تمام چیز‌هایی که لمس کرده‌ام
تنها تویی که می‌خواهم به لمس کردنش ادامه دهم
خنده نارنج طعم‌ ات را دوست دارم
چه باید کنم‌ ای عشق؟
هیچ خبرم نیست که رسم عاشقی چگونه بوده است
هیچ نمی‌دانم عشق‌های دیگر چه سان‌اند؟
من با نگاه کردن به تو
با عشق ورزیدن به تو زنده‌ام
عاشق بودن، ذات من است

پابلو نرودا

******

کاش یک نفر بود
که می گفت به من
همه ی آن من از آن تو وقتی که دلت می گیرد …

******

شعر نو عاشقانه و احساسی

کلماتم را
در جوی سحر می‌ شویم
لحظه‌ هایم را
در روشنی باران‌ ها
تا برای تو شعری بسرایم، روشن
تا که بی‌ دغدغه بی‌ ابهام
سخنانم را
در حضور باد
این سالک دشت و‌ هامون
با تو بی‌ پرده بگویم
که تو را
دوست می‌دارم تا مرز جنون

محمدرضا شفیعی کدکنی

******
زندگی باید کرد
گاه با یک گل سرخ
گاه با یک دل تنگ
گاه با سوسوی امیدی کم رنگ
زندگی باید کرد
گاه با غزلی از احساس
گاه با خوشه ای از عطر گل یاس
زندگی باید کرد
گاه با ناب ترین شعر زمان
گاه با ساده ترین قصه یک انسان
زندگی باید کرد
گاه با سایه ابری سرگردان
گاه با هاله ای از سوز پنهان
گاه باید رویید
از پس آن باران
گاه باید خندید
بر غمی بی پایان
لحظه هایت بی غم
روزگارت آرام

سهراب سپهری

******

چند ریال
چند دلار
بگو چه قدر بیشتر؟
سکوت نکن
بگو عشق او، چه قدر بیشتر از من
ارزش داشت؟

******

کجای جهانی؟
پشت کدام پنجره اى؟
سپیدی صبح کدام شب تیره ای؟
خوشا به تو
خوشا به خاطره ات
که دل انگیزتر از شیدایی است

******

خورشیدی که تو را گرم می کند
بر من خواهد تابید
ماهی که به تو لبخند می زند
برای من از تو خواهد گفت
آسمانی که سقف تو ست
با من مهربان خواهد بود
زمین زیر پای تو
بستر من است
چقدر به هم نزدیکیم
محبوب من

رویا ناصری

منبع:شعر عاشقانه نو

شعر عاشقانه نو

1,627 بار مشاهده

معرفی غار سهولان

دسته بندی : دسته‌بندی نشده تاریخ : دوشنبه 28 دسامبر 2015

آشنایی با غار سهولان

غار سهولان از شگفتی های آفرینش است و بعد از غار علیصدر همدان دومین غار آبی ایران به شمار می آید. این غار در منطقه بسیار خوش آب و هوایی قرار گرفته و هر چهار فصل سال در این منطقه شکوه خاص خود را دارد. چشم انداز زیبایی دارد، خصوصا کوه های برفگیر بلند آن در زمستان و پوشش گیاهی (دارویی و خوراکی) آن در بهار. این غار در 43 کیلومتری شرق شهرستان مهاباد و بین جاده مهاباد و بوکان قرار گرفته است.
هر چند از نظر آغاز پیدایش به دوره دوم زمین شناسی (کرتاسه) بر می گردد، اما در هیچ یک از کتب معتبر فارسی، کردی و ترکی نامی از آن برده نشده است. تنها “ژاک دمورگان” جهانگرد مشهور فرانسوی بین سال های 1896-1892 که در ایران مشغول نوشتن کتاب جغرافیایی غرب ایران بوده، با کمک ساکنین روستا به وسیله کلک از راه آبی وارد غار گشته و از راه خشکی بیرون آمده اند.

کروکی که ژاک دمورگان از غار کشیده 60% با واقعیت کنونی هم خوانی دارد. سپس در سال 1350 ه.ش یک هیئت غار نورد از دانشگاه آکسفورد با تجهیزات کاملی از غار دیدن کرده و درباره آن نوشتند که ” غار سهولان یکی از عجیب ترین غارهای آبی جهان به شمار می آید”.

سر انجام در سال 1370 هیئتی دیگر از غار دیدن کردند و پس از اقدامات اولیه، در سال 1376 اقدام به بازگشایی مسیرهای ورودی کرده و نهایتا در سال 1379 توسط شهرداری مهاباد مورد استفاده موقت قرار گرفت. هم اکنون این غار توسط شرکت تعاونی گردشگری و تفریحی غار سهولان و شهرداری مهاباد اداره می شود.

تاریخچه غار سهولان

به گفته اغلب کارشناسان این غار از قدیم الایام مورد استفاده مردم قرار گرفته و در این رابطه سفال های مربوط به دوره اشکانی (پارتها) و جام مسی پی سوز مربوط به دوره ایلخانیان مغول یافته شده است. این آثار به تایید کارشناسان میراث فرهنگی استان نیز رسیده است. غار از دو بخش تشکیل شده؛ یک بخش آبی که از سه حوضچه به هم پیوسته به وجود آمده و عمیق ترین نقطه آن 52 متر و میانگین عمق آن 20 متر می باشد. طول تقریبی این بخش حدودا 250 متر می باشد و احتمال توسعه غار به طور یقین ممکن می باشد. در این قسمت غار قندیل ها به اشکال مختلف از سقف آویزان گشته و بعضی از آن ها به موجودات زنده شباهت زیاد دارند که ساکنین محلی بر هر یک نامی نهاده اند. مثلا خوشه انگور – اختاپوس یا هشت پا – لاک پشت و …

معرفی غار سهولان

معرفی غار سهولان

بخش دوم بخش خشکی غار، به کونه مالان مشهور است این کلمه مرکب از دو واژه کون + مالان یعنی راه یا سوراخی که مردم در آن ساکن باشند. روزگاری که سربازان روس در مهاباد مردم را قتل عام می‌کردند به روستائیان همراه نیز رحم نکرده به همین دلیل روستائیان نزدیک سهولان به این بخش غار پناه آورده و مدت‌ها در آن زندگی کرده اند. طول این بخش نیز حدوداً ۲۵۰ متر و سقف تالار‌های آن پوشیده از قندیل‌های زیبا می‌باشد. موجودات داخل غار عبارتند از: کبوتر و خفاش. خفاش‌ها در قسمت‌هایی که نور به سقف نمی‌رسد به سقف آویزانند و هم چنین نوعی آرتمینا نرم پوست در آب موجود می‌باشد.
در نقطه اتصال قسمت آبی به بخش خشکی شیب تندی وجود دارد که در انتهای این شیب تونل باریکی به عمق ۲۰ الی ۳۰ متر کنده اند به عقیده کارشناسان روزگاری راهی مخفی بین قلعه بالای کوه و داخل غار وجود داشته و این راه بر اثر تکان‌هایی که زمین داشته مسدود گردیده است و ساکنین داخل غار خواسته اند با ایجاد یک تونل دوباره این راه را باز کنند، ولی به علت کمبود اکسیژن و نبودن وسایل کافی موفق به این کار نشده اند.

منبع:معرفی غار سهولان

معرفی غار سهولان

623 بار مشاهده

معرفی غار زینگان

دسته بندی : دسته‌بندی نشده تاریخ : دوشنبه 28 دسامبر 2015

آشنایی با غار زینگان

غار زینگان پدیده‌ی شگفت‌انگیز در مهران است که در دل دشت منطقه گرمسیری بخش صالح‌آباد از توابع شهرستان گرمسیری مهران قرار دارد که همه ساله به ویژه در فصل تابستان میهمانان زیادی را با پای پیاده به خود می‌کشاند. این منطقه به دلیل هوای بسیار خنک و مطبوع به غار بهشت معروف است. این غار در اصل یک غار نیست بلکه یک تنگه است که به اشتباه در منطقه به عنوان غار شهرت یافته است، دو سر مسیر باز است و هیچ شباهتی به غار در آن دیده نمی‌شود.

معرفی غار زینگان

معرفی غار زینگان

منبع:معرفی غار زینگان

معرفی غار زینگان

 

810 بار مشاهده